غمگین ترین شعرهای کوتاه برای چهلم عزیزان شهیدمان
در این مطلب از مجله دلگرم به پاس خون های ریخته شده شهیدان عزیز ؛ شعرهایی کوتاه ناب و زیبا به مناسبت چهلم شهدا تهیه و گردآوری کرده ایم.
شعر کوتاه برای همسر شهیدم
چه شب ها با تو بودن آرزو کرد
چهل شب تا سحر نقش خیالت
کنار من نشست و گفتگو کرد
شعر کوتاه برای پدر شهیدم
روزگاری است که ما حال پریشان داریم
ز غم مرگ پدر، دیده گریان داریم
بود اخلاق خوشش ورد زبان همگان
اعتباری که به ما هست ز ایشان داریم
شعر کوتاه برای مادر شهیدم
چهل روز است که میسوزیم و تو را نمییابیم
نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بیدریغ نثارمان میکردی، نمیبینیم
از گرمای وجودت بیبهره ماندیم،
تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،
با تو ای مهربان، درد دل میگوییم
شعر کوتاه برای همسر شهیدم
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
شعر کوتاه برای مادر شهیدم
جهانا بیوفاییها نمودی
دمی با دلشکستهها نبودی
عزیزی از عزیزان را ربودی
غم عالم به قلب ما فزودی
شعر کوتاه برای عشق شهیدم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به صبح روز قیامت که سر ز خاک بر آرم
در آرزوی تو خیزم به جست جوی تو باشم
شعر کوتاه برای نامزد شهیدم
به یاد شمع رویت همچنان پروانه میسوزم
تو رفتی من به جایت اندرین کاشانه میسوزم
گهی آیم کنار قبر تو با دیده گریان
گهی از مهربانی های تو در خانه میسوزم
شعر کوتاه برای فرزند شهیدم
ای مادر غمدیده نداری خبر از من
کز گردش ایام چه آمد بر سر من
من تازه جوان بودم و اندر چمن حسن
نشکفته فرو ریخت همه بال و پر من
شعر کوتاه برای پسر شهیدم
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت
امید و چراغ دل و نور بصرم رفت
زد آتش سوزان اجل بر گل عمرم
ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت
شعر کوتاه برای خواهر شهیدم
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را از تن دریدن زود بود
آخر ای خواهر همه ای مظهر مهر وفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
شعر کوتاه برای برادر شهیدم
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از سوگ غمت هزار بیداد کنم
شعر کوتاه برای خواهر شهیدم
چهل روز است روی خوبت را ندیدم خواهرم
در فراقت شعر هجران می سرودم خواهرم
کاش می مردم، نمی دیدم که رفتی زیر خاک
خاک بر سر شد مراَ زین غم که دیدم خواهرم ...
شعر کوتاه برای خواهر شهیدم
چه رسمی داره این رسم زمونه
می چینه هر گلی که مهربونه
دیگر دیدارمون رفت به قیامت
بی تو خواهر می شم من یه دیوونه
بی تو خواهر می شم من یه دیوونه
شعر کوتاه برای خواهر شهیدم
بی تو دنیا دیگر معنا نداره
هزار بار خاطرات و دوره کردم
هنوزم مرگ تو باور نکردم
تو نیستی خونه بی تو سوت و کوره
الهی خواهرم دورت بگردم
شعر کوتاه برای برادر شهیدم
چهل روز گذشت
از دل من اما
چه کسی یاد تو را خواهد شست
برادرم...
چهل روز گذشت
اما گذر زمان یارای زدودن عشق
و یادت از هستی من را ندارد
شعر کوتاه برای پسر شهیدم
نوبهار است، چمن پرگل و نسرین است
اندر این فصل که جان پرور و عطرآگین است
پس چرا خاطر افسرده من غمگین است؟
شعر کوتاه برای دختر شهیدم
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
شعر کوتاه برای برادر شهیدم
ای سفر کرده به دور
ای فرو مانده به خاک
ای وجودت همه پاک
چه غم انگیز شبی بود، شب رفتن تو
شعر کوتاه برای خواهر شهیدم
آن روز گدازه دلم را دیدم
خاکستر تازه دلم را دیدم
وقتی که به روی دوش مردم میرفت
تشییع جنازه خواهرم را دیدم
شعر کوتاه برای همسر شهیدم
گر چه چهل روز گذشت از سفرت، ای گل ما
آتش داغ (عشق) تو خاموش نشد، در دل ما
گر چه چهل روز تو خاموشی و از ما دوری
روشنی نیست دگر در دل و در محفل ما
شعر کوتاه برای فرزند شهیدم
شبا میگریم از هجرت عزیزم
برایت اشک و از دیده بریزم
تو کردی ناتوانم با فراقت
دگر بابا زجایم برنخیزم
دیدگاه ها