دلگرم
امروز: یکشنبه, ۰۳ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۲ رمضان ۱۴۴۶ قمری و ۲۳ مارس ۲۰۲۵ میلادی
مجموعه کامل شعر عید غدیر از مولانا
زمان مطالعه: 3 دقیقه
شعر عید غدیر از مولانا / شعر عید غدیر از مولوی / شعر عید غدیر در مثنوی / شعر عید غدیر در مثنوی مولوی / شعر درباره عید غدیر از مولانا

شعر عید غدیر از مولانا

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از اشعار عید غدیر از مولانا را برای شما عزیزان آورده ایم. با ما همراه باشید.

شعر عید غدیر از مولوی

جلال الدین محمّد مولوی (م ۶۷۰ ق) در دیوان شمس تبریزی خویش گوید:

تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
شاهی که، ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود …
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس در خوان جهان پنجه نیالود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن کردش صفت عصمت و بستود علی بود
آن عارف سجّاد که خاک درش از قدر از کنگره عرش برافزود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام تا کار نشد راست نیاسود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر بر کَند به یک حمله و بگشود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم از روی یقین در همه موجود علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود

شعر عید غدیر از مولانا

ملای رومی در این غزل، مولا علی (ع) را مانند شاعری شیعی با اوصاف و امتیاز‌هایی چون: «ولی»، «وصی» و «معصوم به نصّ قرآن» می‌ستاید. او در ضمن رباعیات خود چنین می‌گوید:

رومی، نشد از سرّ علی کس آگاه، زیرا که نشد کس آگه از سرّ الاه
یک ممکن و این همه صفات واجب لاحول ولا قوّة الاّ باللّه

مولوی در دفتر اوّل از مثنوی معنوی گوید:

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر، ولی در ادامه همین مثنوی گوید:
در شجاعت شیر ربّانیستی در مروّت خود که داند کیستی…‌ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمّه‌ای واگو از آن چه دیده‌ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد
باز گو دانم که این اسرار هوست زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست…
بازگو‌ای بازِ عرش خوش شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار؟
چشم تو ادراک غیب آموخته چشم‌های حاضران را دوخته…
راز بگشا‌ای علی مرتضی‌ای پس از سوء القضا حسن القضا….
چون تو بابی آن مدینه علم را، چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش‌ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفواً احد

در دفتر ششم مثنوی نیز به تفسیر حدیث من کنت مولاه فعلیّ مولاه می‌پردازد و می‌گوید:

زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عمّ من علی مولای اوست
کیست مولا آن که آزادت کند بند رقیّت ز پایت بر کَند.
چون به آزادی نبوّت هادی است مؤمنان را ز انبیا آزادی است‌ای گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید.

 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits