گزیده شعرهای عربی بلند و کوتاه عاشقانه با ترجمه
إنزعی الخنجرَ المدفونَ فی خاصرتی
و اترکینی أعیش..
إنزعی رائحتَک من مسامات جلدی
و اترکینی أعیش..
إمنحینی الفرصه..
لأتعرّف على امرأه جدیده
تشطب اسمَکِ من مفکّرتی
و تقطعُ خُصُلاتِ شعرک
الملتفّه حول عنقی..
ترجمه فارسی شعر عربی
دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش
بگذار زندگی کنم
عطر تنت را از پوستم بگیر و
بگذار زندگی کنم
بگذار با زنی تازه آشنا شوم که
نامت را از خاطرم پاک کند و
کلاف حلقه شده گیسوانت را از دور گلویم بگشاید
شعر عربی رمانتیک با ترجمه فارسی
إن کنت أعز علیک فخذ بیدی
فأنا مفتون من رأسی حتی قدمی
الموج الأزرق فی عینیک ینادینی نحو الأعمق
و أنا ما عندی تجربه فی الحب و لا عندی زورق
إنی أتنفس تحت الماء
إنی أغرق أغرق أغرق
ترجمه فارسی شعر عاشقانه عربی
اگر شما را گرامی می دارم ، دست مرا بگیرید
من مجذوب سرم به پاهایم
موج آبی در چشمان شما مرا عمیق تر می خواند
من نه در عشق تجربه دارم و نه قایق دارم
من زیر آب نفس می کشم
غرق شدم غرق شدم
شعر عربی عاشقانه غمگین با ترجمه فارسی
والنور عم یمشی حفا
و روشنایی پابرهنه در بین ما راه می رفت
ویفارق غصون الشجر
و از شاخه درختان جدا می شد
انت وانا ونسمة جفا
من و تو و نسیم بی رحمی
هبت علی الحلم انکسر
نسیم بی رحمی بر رویا وزید و خوابمان را در هم کوبید
عندی اللیل انطفا
شب برای من خاموش شد
وین القمر مافی قمر
ماه شبانه کجاست دیگر هیچ ماهی وجود ندارد
یا الشوق یاحرام الغفا
ای اشتیاق, دیگر خوابیدن حرام شده است
یامرخص دموع البشر
ای کسیکه باعث روان شدن اشکهای انسان ها گشته ای
یا حب لمحة واختفا
ای عشقی که به یکباره ظاهر شد و ناپدید گشت
ماعد شفتله اثر
و دیگر هیچ اثری از آن عشق ندیدم
یابرد عم یلغی الدفا
ای سرمایی که باعث نابودی گرما می گردی
یادموع عم تمحی الصور
ای اشکهایی که با ریختن بر روی عکسها آنها رانیست ونابود می کنی
حکمة وماکنا نعرفها
حکمتی بود که ما آن را نمی شناختیم
ان القدر هو القدر
اینکه سرنوشت همان سرنوشت است
شو صار یادرب الهوا
ای راه عشق به من بگو چه شد
یا زارع بقلبی التعب
ای کسیکه خستگی را در قلبم می کاری
مش مهم ما عدنا سوا
مهم نیست که ما با همدیگر نباشیم
ولامهم غلب علی السبب
و دیگر دلیل جدایی ما نیز مهم نیست
المهم من بعد الغنا
مهمترین چیز تنها این است که بعد از ترانه
ننسی العذاب اللی مرق
تمام درد و رنجی که کشیدیم را فراموش کنیم
بعدک یاقلبی اللی احترق
بعد از تو ، دلم سوخته است
مغروم حرقه من اللهب
دل شیفته که شعله های عشق باعث سوختـنـش شد
من وقتنا الکون ابتدا
جهان از وقتی آغاز شد که ما به همدیگر رسیدیم
کانوا اتنین بهالدنیی
زمانی که دو نفر در این دنیا بودند
وماکان فی غیرهم حدا
و غیر ازآنان هیچ کس دیگری در دنیا نبود
ولاینطفی الحب الهنی
و عشق خوب وزیبا هیچ وقت خاموش نمی شود
قلبهم علی الشوق اهتدا
و قلبهایشان به سوی شور و شوق رهسپار شد
صارت سنین تسرق سنین
سالها باعث از بین رفتن سالهای دیگر شدند
وصار یوسع هالمدا
و باعث طولانی شدن زمان جدایی ما شد
والبعد یکبر بالدنی
و فاصله دوری و جدایی ما در این دنیا بیشتر و بیشتر می شود
والیوم صرنا ع الهدی
و امروز ما خوشبخت شدیم
نحرق حیاة مزینین
و مشغول ساختن زندگی زیبایی هستیم
ما ضل بالوردی ندا
و دیگر هیچ شبنمی در هیچ گلی باقی نماند
ولافی غصن عم ینحنی
و دیگر هیچ شاخه درختی خمیده نمی شود
وباید وحدی ماعدا
و من به تنهایی دربین دستانم
احلام عمری الولدانین
رویاهای زندگیم متولد می شوند
لاصوت حتی ولا صدا
نه دیگر صدایی هست و نه فریادی
ینده ویسأل شو بنی
که صدا بزند و بپرسد مرا چه شده است
شعر عربی عاشقانه بلند با ترجمه فارسی
احبینی بلا عـقـد
بدون هیچ ترسی من را دوست داشته باش
وضیعی فی خطوط یدی
و در لابه لای خطهایی که در کف دستان من وجود دارد ناپدید شو
احبینی لاِسبوع لِایام لِساعات
من را برای یک هفته , برای چند روز و حتی برای چند ساعت دوست بدار
فلست انا الذی یهتم بالابد
زیرا من آن کسی نیستم که برای ابدیت اهمیت قائل باشم
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
تعالى واسقطی مطرا على عطشی وصحرائى
بیا و همچون قطره های باران بر تشنگی و خشکی که درصحرای من وجود دارد ببار
وذوبی فی فمی کالشمع وانعجبی باجزائی
و همچون شمع دربین لبهایم بسوز و با روح من یکی شو
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
احبینی بطهری او بأخطائى
من را همراه با پاکی و گناهی که دارم دوست داشته باش
احبینی وغطینی ایا سقفا من الازهار
دوستم داشته باش و مرا بپوشان ای که توهمانند تن پوشی از گلهائی
یا غابات حنائى
ای تویی که همچون جنگلی از مهربانی ومحبت هستی
انا رجلا بلا قدرا
من آن مردی هستم که هیچ سرنوشتی ندارم
فکونی انتی لی قدری
تو سرنوشت و هدف من باش
احبینی احبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
احبینی ولا تـتـسائلی کیف
دوستم داشته باش بدون آنکه بپرسی چگونه و چطور,
ولا تـتـلعثـمی خجلا
و نگذار شرم و خجالتی که در تو می باشد باعث درنگ تو شود
ولا تـتـساقطی خوفا
و نگذار که ترس در وجود تو رخنه پیدا کند
کونی البحر والمیناء
همچون دریای و بندرگاهی برای من باش
کونی الارض والمنفى
همچون سرزمینی برای راحتی من و تبعید گاهی برای من باش
کونی الصحوة والأعصار
همچون نسیم و طوفانی برای من باش
کونی اللـیـن والعنفـى
همچون نرمی و به سان خشونتی برای من باش
أحبینی أحبینی
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
معـذبتی وذوبی فی الهواء مثلی کما شـئـتی
همانطور که می خواهی همانند من درعشق بسوز و با تمام وجود عاشق من شو
أحبینی بعیدا عن بلاد القهر والکبت
مرا به دور از سرزمین ترس و رنج دوست داشته باش
أحبینی أحبینی
دوستم داشته باش , دوست داشته باش
شعر عربی احساسی با ترجمه فارسی
مذ أحببتک..
صار العالمُ أجملَ ممّا کان!
الوردُ ینام على کتفی!
والشّمس تدور على کفّی!
و اللیلُ، جداول من ألحان !
ترجمه فارسی شعر عاشقانه عربی
از آن دم که دوستت داشتم..
جهان، از آنچه بود، زیباتر شد!
گلها روی شانههایم به خواب میروند!
خورشید بر کف دستانم میچرخد!
و شب، جویبارهایی از نواهاست!
شاعر: عبدالقادر مکاریا، شاعر الجزایری
دیدگاه ها