
شعر با نام خدا عاشقانه
به نام خدایی که وقت جدایی
تو رو دست هیچکی بجز اون نمیدم
تو هر ماجرایی رسیدم به جایی
که هیچکی جز اونو کنارم ندیدم
به نام خدایی که صبح رو بهم داد
که حالم رو بپرسید که دردامو فهمید
خدایی که با عشق خدایی که با نور
خدایی که با تو گناهامو بخشید
از اون روزی که قدر تو رو دونستم
صمیمی تر شده حتی خدا با من
چقدر خوبه که آرامش بهم میده
خدایا از همون همیشگی لطفا
دلم بی قراره چه خوبه دوباره
بگی موندگاری از اینجا نمیری
بگی که قراره بمونی کنار
دل عاشقم تا غمامو بگیری
تو هستی که هستم تو هستی که زنده ام
تو هستی که میشه به دردام بخندم
حواست به من هست همینه که
می خوام با یه حال بهتر بهت دل ببندم
شعر کوتاه با نام خدا
به نام خداوند دلهای پاک
که نامش بود در دلت تابناک
به نام کسی که تو را آفرید
سرآغاز عشق است و نور و امید
شعر با نام خدا
به نام خداوند بخشنده مهربان
کزو ماندگار، این زمین و زمان
که با نام او راست گشت آسمان
که با عشق او شد جهان، بی کران
به نام جهان بخش پاک آفرین
به راهش بود، مردم راستین
شعر با نام خدا لوح و قلم
به نام خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده رازهاست
نخستین سرآغاز آغازهاست
شعر بلند با نام خدا
به نام خدا، هر چه داریم از او
خداوند احمد خدای سبو
خدای قلم های حیدر ستا
خداوند سیف و خدای شتا
به نام خداوند بود و نبود
خداوند یاسی به رنگ کبود
خداوند حسن و خدای حسن
خداوند ابرو به وقت شکن
خداوند بدر و خدای حنین
همان خالق کربلای حسین
خداوند سجاد زین العباد
که ساجد چو او در دو عالم مباد
خدای شکافنده بحر علم
خداوند باقر خداوند حلم
خداوند صادق خدای ودود
خداوند غیب و خدای شهود
خداوند کاظم خدای ادب
خداوند روز و خداوند شب
خداوند مهر و خدای وفا
به نام خدایی که دارد رضا
خداوند عدل و خداوند داد
خداوند بخشش خدای جواد
خداوند هادی خداوند راه
خداوند روزی ده رهنما
خدای حسن نرگس و آفتاب
خدای پذیرای کار صواب
خداوند زیبای رنگین کمان
خداوند مهدی صاحب زمان
شعر زیبای با نام خدا
به نام خدایی که جان آفرید
زمین و زمان و مکان آفرید
خداوند دانا، خداوند هوش
خداوند روزی ده عیب پوش
خدایی که داراست، علم غیوب
توانای مطلق بپوشد عیوب
خدایی که در خلقت این جهان
نبودست محتاج، بر این و آن
خدایی که بخشید هستی به ما
دلیل وجودش زهستیّ ما
خداوند رحمان، خدای رحیم
که هم قهروهم عفو او شد عظیم
امید همه بندگان، عفو اوست
نشاید که نومید گشتن ز دوست
ومن هم امیدم، به بخشایش است
که از لطف یزدان در آسایش است
شعر با نام خدا از فردوسی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارنده بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
فردوسی
شعر برای دل شکسته | برگزیده بهترین اشعار درباره دل شکسته
شعر برای پدر : ۵۴ شعر زیبا در وصف پدر | روز پدر مبارک
شعر عید نوروز کارو | اشعار زیبای کارو درباره نوروز و حاجی فیروز