
شعر امید به خدا از پروین اعتصامی
(( امـیـد بـه خـدا ))
شنیدستم کـه شـهـبـازی کهـنسال
کـبـوتـر بـچـه ای را کـرد دنـبـال
ز بـیـم جـان کـبـوتـر کـرد پـرواز
به هر سو تاخت تا زان از پی اش باز
بـه دشت و کـوه و صـحرا بود پـرّان
ز چـنـگ بـاز شـایـد در بـرد جــان
اجل را دید و شست از زندگی دست
درختی در نـظـر بگرفت و بـنشـست
نشست و ســر بـه زیـر پـر فـرو بــرد
که کی چنگال بازش می کند خرد
نظر کـرد آن نگون اقـبـال بـر زیـر
کـه صیّادی کمان بـر کف به زه تیر
کـمـان بـر کف نموده قصد جانش
هـدف بـگـرفـتـه و کـرده نـشـانش
بـه زیــر پـای صـیّـاد و بـه سـر بـاز
نـه بنشستن صـلاح است و نـه پرواز
بـه کـلّـی رشـتـه ی امّید بگسست
در آن دم دل بـه امّـیـد خـدا بست
چـو امّیدش بـه حق بود آن کبوتر
نـجـات از مـرگ دادش حـیّ داور
بـزد مـاری بـه شست پـای صـیّاد
قـضـا بـر بـاز خـورد آن تـیـرو افـتاد
بـه خـاک افتاد هــم صیّاد و هم باز
کـبـوتـر شـاد و خـنـدان کـرد پرواز
<< زنده یاد: پروین اعتصامی>>
شعر زیبای پروین اعتصامی در وصف مادر
شعر زیبای مست و هوشیار از پروین اعتصامی
شعر گندم پروین اعتصامی | شعر فوق العاده زیبای گندمم را ریختی تا ...