
دکلمه در مورد دهه فجر
جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی ، درگیری ، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و آری نگفتند.
بالاخره زنجیرها گسسته شد، ساعت فرا رسید و یکی از ایام الله تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید.
امـام آمـد و چون خون در رگ هایمان جاری شد. امـام آمـد و به سان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مرده مان، حیاتی دوبـاره بخشید.
امام آمد و زمستانمان را بهــاری جـاودانه کرد. امـام آمد و فــجــر آورد و در دسـتان پر نـورش، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد.
سلام بر تو ای مطلعِ فجر.
ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش آمدی.
ای نور چشم ملت ایران خوش آمدی ای یوسف عزیز به کنعان خوش آمدی
دیدی که چشم مردم ایران سپید گشت یعقوب وار، در غم هجران خوش آمدی
متن دکلمه دهه فجر
در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود
مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود
دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت
خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت
آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان
گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان
در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت
روح روح ا
، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید
مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید
مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر
با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر
نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود
نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود
سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران
شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران
دهه فجر مبارک
دانلود برترین زیر صداهای مجری گری
دکلمه در مورد ورود امام خمینی به ایران
میخک ها بر سر راهت نهاده اند و خیابان ها، حریر گلهای سرخ و سفید را فرش راهت ساخته اند؛ مگرنه اینکه قدم های فرشته باید بر صحن و سرای آینه ها نهاده شود؟! بهار باغ خزان زده، شایسته این تجلیل است.
امام! تو آمدی؛ با قامتی بلند و ردایی بر دوش، تا جهالت عصر ظالمان رفاه زده را ریشه کن کنی، تا دخترکان زنده به گور شده اندیشه های پاک را از ظلم حکومت پدران مستبدشان برهانی.
آمدنت، باران را به شوق واداشت و بیکران دریا را در کویر و بیابانها، گستراند.
آمدنت، ظلمت را شکافت و فجر را از میان افقهای سرخ و خونین، بیرون کشید.
تو، خورشید ظلمت شکن فجر همیشه سرخ ایرانی.
دکلمه دهه فجر برای دبستان
برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد از لطف خدا نقش بر آب است امروز
هواپیمای حامل امام، بر بال فرشتگان نشسته بود و پرواز کنان به دیار یاران می آمد. دیاری که خون هزاران شهید،لاله زارش کرده بود و شهیدان اسلام، پیش پای امام را با پیکرهای گلگونشان گلباران کرده بودند و در آن قدم های رهبر با پلک دیده های منتظران، بوسه باران بود. اما دریغ که جای شهدا خالی بود.
جای آنان که با عشق امام سالیانی دراز، غم و درد هجران را به جان خریدند و چه شبهایی را در انتظار دمیدن این صبح و طلوع این خورشید، به صبح آوردند، ولی پس از انتظاری بزرگ و جگرسوز، امام رهایی را ندیدند. یاد تمامی شهیدان، جاودان، و ثمرات خون پاک آن عزیزان، افزون تر باد.
دکلمه 22 بهمن و ورود امام برای کلاس سوم
روزهای ابتدای بهمن، بیش از هر چیز، خاطره معطر سالهای دوردست را در کوچه اذهان می پراکند و ابهت و شکوه آن حماسه را که از اندیشه و کلام تو رویید، بر سر زبانهامان جاری میکند.
هنوز این ملت، مشتاق آن نگاه پر از ایمان و تبسم پر از امیدت بر پله های هواپیماست. وقتی به سیاحت سیمای مطمئن تو، بر منبر بهشت زهرا علیهاالسلام مینشینیم، حرارت همان روزهای بهاری در دلهامان زنده میشود.
تو از جنس خودمان بودی؛ دردمند، داغ فرزند دیده، رنج تبعید و آوارگی کشیده، ولی با قلبی همیشه متلاطم برای ایران!
از کوچه های خاکی خمین، تا آبادانی وطن
داستان تو، داستان مردی است که روزگاری در کوچه های خاک خورده خمین و شهادت پدرش به دست عمال خان، خیلی زود، اندیشه کودکیاش را به بلوغ و بالندگی رساند.
کودک آن سالهای دور، در پیچ و خم زندگی پربارش، بزرگ مردی پروراند که امام مهربان و رهبر فرزانه و منجی تمام عیار ملت شد. اکنون، پس از تمام آن سالهای پست و بلند، هنوز عشق به آن مرد، لای بنفشه های متولد بهمن ماه میپیچد و کوله دعاگویی ملت را به پای آن پیر جمارانی میریزد.
دکلمه دهه فجر برای پایه های چهارم و پنجم
برخیز، که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا، نقش بر آب است امروز
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت از افق سرزده است
والفجر که سوگند خدای ازلی است
روشنگر حقی است که با آل علی است
این سوره به گفته امام صادق
مشهور به سوره حسین بن علی است
شب رفت و سرود فجر، آهنگین اس
از خون شهید، فجر ما رنگین است
این ملت قهرمان و آگاه و رشید
ثابت قدم است و قاطع و سنگین است
شب طی شد و روز روشن از راه رسید
خورشید امید شرق، از غرب دمید
عیسای زمان، راز زمین، روح خدا
در کالبد مرده، دمی تازه دمید
این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
نه شرقی و غربی است، نه سرخ است و نه زرد
در وسعت و عمق و شور و یک پارچگی
زیباتر از این نمی توان پیدا کرد
جان های جهانیان به لب آمده است
جان در پی حق، داوطلب آمده است
جمهوری اسلامی ما در این قرن
فجری است که در ظلمت شب آمده است
بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
آن بردگی گذشته، یارب مپسند
این در که به روی ما گشودی از مهر
بار دگر از قهر، خدایا تو مبند
15 متن مجری دهه فجر و 22 بهمن مناسب دانش آموزان و دانشجوبان
دکلمه در مورد دهه فجر و روز بیست و دو بهمن
برف می آمد؛ امّا این بار عید بود؛ سرما معنا نداشت، وقتی رگهای ما از خونی تازه تر و هوایی پاکتر سرشار میشد. شب از خاک صبح پای میکشید و صبح، مهربانتر می آمد. خدا با ما به چله نشینی آمده بود و در نفسهایمان جاری بود؛ روزهای خدا بود.
ما بهار را در زمستان تکثیر کردیم. صدای بال پرستو می آمد و آهنگ ملکوتی بهار … عشق، بالهای خود را ده روز نورانی بر این سرزمین کشید و صبح روز دهم، ما آغاز شدیم.
دنیا سپید شد، فصل بهار آمد و ما خنده زنان، هوای دلگیر خانه را بیرون دادیم، دشتهای استغنا به روی دلهای مشتاق گشوده شد و زمزمه عاشقان آزادی کوهها و دشتها را فرا گرفت.
عالم پیر، جوان شد و در هر سوی زمین نوای روشنی پیچید. پرچمهایی که افراشته میشدند، ریشه در خون هزاران کبوتر سر بریده داشت. که پرواز را یاد ما دادند. دشت سبز پر از شقایق، به روی ما لبخند زد.
معجزه «بهار در زمستان» را باور کردیم و به تمام زیباییهایش لبخند زدیم. بهارِ آزادی، بهار عشق، بهار تازه شدن، و بهار انقلاب، در جانهای خستهمان روحی تازه دمید.
دکلمه دهه فجر برای پایه متوسطه
فانوس، در عطش شعله ای می سوخت، کبوتر، از چشم آسمان، افتاده بود، دریا، غرق در رخوت بود، زمین، خورشید را طواف نمی کرد، چهره ی باغ، چروکیده بود، جامه ی شب در دست و پای سپیده، می افتاد، سکوت، آخرین نفس های خود را از تنگی سینه اش، برون می داد؛ بوف ویرانگی، روی دیوار شب، شوم، می خواند؛ لب های خشک دهکده، تاول زده بود؛ وطن، با خود، بیگانه بود وخودی در وطن.
ناگهان از پشت حصار شب، نمای مردی پدیدار شد، مردی که اسرافیل شد در صور بیداری و امواج نگاهش، کویر را طوفانی کرد، مردی که بی اعتنا به تهدیدهای مرگ، سینه اش را آماج خنجرِ سیاهی ساخت، چشمهایش از روشنِ جرعه های هشیاری، برق می زد؛ اعجازِ دستش، طلسم تاج را شکست، از نگاهش، فانوس ها، سیراب شدند و شاخه ها به سمت آسمان، پر گشودند.
پشتِ بام از سنگینی فریادها شکست، تن دیوار، از زخم های گلایه، پر شد در اضطراب چشم کوچه، دریاچه ی سرخ رویید، خون، در رگ حادثه جوشید، پرنده ی فریاد، از قفس حنجره پر کشید، سینه ی خیابان، رنگ عشق گرفت.
و... اینک، زمین، نفسی کشید و از کابوس زمستانی خود سربلند کرد. صدای مردِ بزرگِ بلندآوا، خواب را در چشم باغ شکست. خطوط فاصله محو شد، آواز رهایی از در و دیوار طنین انداخت. و... روح خدا با کلام خدا معجزه کرد.
شعر برای دکلمه دهه فجر
رسید موسم بهمن بهار باز آمد
جلال محفل ما، یار دل نواز آمد
به پاست خیمه آلالههای صحرایی
و ان یکاد بخوان موسم نیاز آمد
درون هر ورق سبز بنگری، بینی
جمال یوسف مصری در این تراز آمد
چراغ لاله فروزان شد از دم عیسی
شمیم یاد عزیزانِ پاکباز آمد
زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری
کنون که جلوه خورشید برفراز آمد
دکلمه کوتاه دهه فجر و 22 بهمن
سلام بر تو ای مطلعِ فجر. ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش آمدی.
خوش آمدی که با آمدنت زنجیرهای سنگی از گردنمان گسیخت، کمرهای خمیده مان راست شد،بر لب های پژمرده مان شکوفه های تبسم نشست، در قلب های سوخته مان گلبوته های عشق و امید رویید و بر گونه های زردمان گلخنده های شادی نمودار شد.
خوش آمدی که با مقدمت، عطر آزادی به جای بوی باروت در فضای میهن اسلامی مان پیچید و قفس ها شکسته شد.
خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهر و دیارمان گریخت.
خوش آمدی ای فجر پیروزی. تو طلوع آزادی وطن، بارش مهتاب، ترانه عشق، نردبان عروجی. مقدمت را گرامی می داریم و پیامت را پاسداری می کنیم.
ای امام خوش آمدی …
متن کوتاه دکلمه ادبی دهه فجر
جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی ، درگیری ، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و آری نگفتند.
بالاخره زنجیرها گسسته شد، ساعت فرا رسید و یکی از ایام الله تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید.
دیدی که دوام شب بسی کوتاه است؟
دیدی که سحر از پی شب، در راه است؟
آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را
حقا که مسیحا دم و روح الله است.
15 انشا در مورد دهه فجر مناسب پایه سوم تا هشتم
دکلمه دهه فجر برای مدرسه
و آن گاه که آفتاب انقلاب، بر سرزمین ستم دیده ی ایران تابید، زمین روییدن آغاز کرد و مهربانی، در هر گوشه ی کشور لطافتی تازه پیدا کرد. آفتابی تابید که یخ های جمودْ فکری و انجمادِ اجتماعی را آب کرد.
آن روزها همه جای ایران را، حرارت و شور، روشنی و فروغ، فرا گرفت و ستم دیدگانِ تاریخ توانستند در پرتو نگاه مهربان و دست های عاشق امام خمینی ـ رحمه اللّه علیه ـ نفسی تازه کنند و به روزهای آینده و لحظه های در پیش، امیدوار باشند.
در روزهای انقلاب، از کوچه ها و خیابان های شهر ما، بوی عشق می آمد. کلام شیرین و قاطع و درهم کوبنده ی امام(ره)، به سان کوثری جوشان و زمزمی زلال، مردم را هدایت می کرد و رو به سوی نور، رهنمون می شد.
گل های ایمان و خشم و شجاعت به بار نشست، ایران تاریخی دوباره آغاز کرد و به سوی چشمه های نور و رویش های ابدی حرکت کرد.
دهه ی فجر، میلاد نوین امتی است که درتاریخ بشری، یکی از شورانگیزترین، عمیق ترین، زیباترین و اصولی ترین تحولاتِ حماسه آفرین را، بر مبنای «ایمان» و بر محور «امامت»، آفریده است. دهه ی فجر، روزهای «انفجار» زمان است. روزهای ولادت «نور» و «ایام اللّه » است.
دکلمه دهه فجر برای سخنرانی
امـام آمـد و چون خون در رگ هایمان جاری شد. امـام آمـد و به سان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مرده مان، حیاتی دوبـاره بخشید.
امام آمد و زمستانمان را بهــاری جـاودانه کرد. امـام آمد و فــجــر آورد و در دسـتان پر نـورش، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد.
سلام بر تو ای مطلعِ فجر.
ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش آمدی.
ای نور چشم ملت ایران خوش آمدی ای یوسف عزیز به کنعان خوش آمدی
دیدی که چشم مردم ایران سپید گشت یعقوب وار، در غم هجران خوش آمدی
دکلمه انقلاب اسلامی و امام آمد مناسب دهه فجر
سکوت طاغوت شب و تابش دلفریب ماه و طنازی ستاره های دروغین، روی به عدم نهاد.
شام سیاه هجران به سر رسید و سپیده های وصل یاران، از افق ایران بردمید.
«مهرآباد»، با آغوشی پرمهر، با فرشی از گلهای محمدی، میزبان مردی از جنس نور و از تبار یاس بود؛ مردی آسمانی و بزرگ، با اندیشهای سبز و با کوله باری از محنت غربت بر دوش.
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که از انفاس خوشش بوی کسی میآید
اینک، خیابانها را با عطر و گلاب شسته ایم و کوچه ها را آذین بسته ایم؛ همای سعادت میآید و بهار را با دامن دامن سبزی و ترنم و طراوت به ارمغان می آورد.
خنکای نسیم خوش عطری از بهشت زهرا میوزد، بذر هدایت و نصرت در سینه های آسمانی میپاشد و سینه ها، روشن از کهکشان عشق میشود.
قلبها در قفس سینه پرپر میزند و نفسها به شماره میافتد و چشمهای بیقرار و منتظر، به آسمان دوخته شدهاند.
نبض زمان از حرکت بازمیایستد و به تماشای شکوهِ روزگاری جاودانه مینشیند.
… مردی میآید؛ خسته از سالها رنج فراق، با دلی پرامید و عزمی راسخ، با قدمهایی استوار و قامتی باصلابت و کوله باری از آزادی بر دوش.
میآید و چون خورشیدی تابان، بر سایه ی شوم ابلیس میتازد.
میآید و عَلَم فتح و پیروزی را افراشته میکند: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ».
میآید و آسمان دلها را، از زیورِ معرفت و ایمان لبریز میکند و ریشه ی ظلم و ستم و تباهی را، با روشنیِ نگاه مقتدرش میخشکاند.
میآید؛ با لبهای تشنه ی دیدار، در پی عطش طولانی و سوزان هجران، از زلال حیاتبخش حضورش سیراب شوند.
میآید؛ تا دمی مسیحایی و عصایی موسایی در دست پرچم و رهایی و پیروزی بر دوش.
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
دکلمه دهه فجر برای دانش آموزان
دهـه فجــر کلید گشاینده ی درهای پیروزی به روی این ملت عظیم بود کـه « استقلال» و « آزادی » و « جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
دهه فجر، سرود حنجره های داوودی است که در رهگذر نسیم ایمان، ترانه آزادی خواندند و بر مائده ی استقلال، نعمت پیروزی گستردند.
دهه ی فجر، میثاق دوباره و همواره با خون شهیدان و خط رهبری و ولایت است.
از آمدن امام تا دمیدن خورشید « یوم الله ۲۲ بهمن» ده روز طول کشید. ده روز پر حادثه، ولی مبارک، ده روز پر اضطراب، ولی سرشار از امید، ده روز قلب هستی تپید، ده روز نبض زمان تند تر زد، ده روز حادثه ها از زمان جلو افتاد، ده روز دلهه در تسخیر نگرانی آمیخته به ایمان و شوق بود، ده روز جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود.
ده روز چشم تاریخ، در انتظار لحظه انفجار مانده بود و « زمان» گوش به زنگ بود که … صدای انفجار « الله اکبر » این امت در فضای ایران طنین افکند و آن « لحظه موعود » فرا رسید و « ساعت » قائم شد و قیامت برپا گشت و کاخهایی که به قیمت ویرانی کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشری عظیم پدید آمد…چه تماشایی و دیدنی و عبرت آموز! و … جای شهدا خالی بود.
از دوازدهم بهمن که امام آمد تا بیست و دوم بهمن که نهضت پیروز شد یک دهه است. اما به پرباری ده قرن، بلکه بیشتر!
طاغوت در چاه « مغرب» خفت و امام، خورشیدی بود که از غرب تابید و مشرق را فرا گرفت و به ایران باز گشت و « انوار الهی » را از قم _ این حرم آل محمد_ به سراسر گیتی پراند.
پیروزی انقلاب اسلامی، فجری بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده های ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد. دهه فجر، مطلع غزل زیبای پیروزی و قصیده بلیغ و رسای اسلام بود.
دهه فجر، جان سیراب زمان بود از « کوثر ولایت فقیه » و … دهه فجر، فجر روشن و صبح صادق تحقق « جمهوری اسلامی » بود.
بوی گل وسوسن ویاسمن آید
عطر بهاران کنون ازوطن آید
دکلمه درباره انقلاب اسلامی ایران برای نوجوانان
کبوتر بزرگ از دور پیداست. افق را که نگاه کنی، میبینی که چگونه هوا را میشکافد و پیش می آید؛ اما نگرانی؛ آیا چه خواهد شد؟ میلیونها چشم، اینک ساقه نگاه خویش را به آسمان فرستاده اند، به انتظار بهار.
آنگاه که نسیم سبز بالهای کبوترِ موعود، پیغام بهار را نجوا کند، ساقه ها در کنار ابرها خواهند شکفت و آسمان را گلستانی خواهند کرد مفروش از رنگین ترین آفتابگردان ها که هماره چشم در چشم خورشیدی دوخته اند که بر دوش کبوترِ بزرگ پیش می آید و معجون زندگی را بر خاک این سرزمین فرو میپاشد؛ و این ارمغان بازگشت خورشید است.
فریادهای شوق، فرودگاه را آذین بستهاند. پُشت در پُشت ایستادهاند مشتاقان مهجوری که هر لحظه انتظار شنیدن صدای هواپیما، بیتابشان میکند.
و تکّه پاره های پیکر عنکبوت پیر، امّا هنوز در حال جان کندن است. وای که اگر درهای فرودگاه بسته بماند! و چه کوشش مضحکی است که هنوز در بدن عنکبوت میجنبد! عنکبوتی که واپسین نفسهایش را نیز سالها پیش فرو داده بی آن که بازدمی کرده باشد. و امّا کدام عنکبوت است که بتواند در مقابل غرّش توفان بالهای کبوتری بزرگ، همچنان بر جای بماند؟!
فرودگاه گشوده میشود و پرنده آهنین بر زمین مینشیند. در هجومِ آن همه اشتیاق بکر و سر به مهر ـ که اینک چونان انبار باروتی منفجر شدهاند ـ پیرمردی جوان، پای بر سرزمینی میگذارد که سالها تشنه و عطشناک، قدمهایش را انتظار میکشیده است.
آغوشها گشوده است، پیرمرد! خوش بازگشتی که بازگشت تو، پاسخ آن همه خونهای بر زمین ریخته و آن همه ارواح به آسمان پیوسته بود. اینک میدان ژاله میتواند خاطرات سرخ رنگ خویش را آزادانه تعریف کند؛ و خیابانهای همه شهرها شادند که هر یک میتوانند خود را به نام رفیع شهیدی مزیّن کنند.
خوش بازگشتی که بازگشت تو، نگذاشت آن فریادها در عمق بغضهای پنهان خفه شوند! فریادهایی که آزادی را برای این قوم نعره میکشید؛ پس اینک میدان آزادی معنا خواهد گرفت.|
خوش بازگشتی که بازگشت تو، خطّ خم شده اخمها را خواهد شکست و سطر مستقیم لبخندها را بر همه چهره های این سرزمین خلق خواهد کرد! آغوش ها گشوده است، پیرمرد! خوش آمدی …