دلگرم
امروز: چهارشنبه, ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۲۴ شوّال ۱۴۴۶ قمری و ۲۳ آوریل ۲۰۲۵ میلادی
قصه کودکانه کیسۀ جادویی
زمان مطالعه: 2 دقیقه
داستان کوتاه و آموزنده کیسۀ جادویی درباره دو برادر خرس که قصد کمک به یکدیگر را دارند.

داستان جذاب و کوتاه کیسۀ جادویی برای کودکان

روزی روزگاری یه خرس کشاورز توی مزرعه اش توی یک دره بزرگ زندگی میکرد. زمین اون زیاد خوب نبود و هر سال به اندازه خودش محصول می داد.

یکسال تابستون خورشید خوب درخشید و بارون خوب بارید و خرس کشاورز محصول خوبی بدست آورد. اونها را توی سه کیسه ریخت و توی انبارش گذاشت.

خرس کشاورز با خودش گفت دو کیسه برای زمستونم کافیه، کیسه سوم را برای برادرم میبرم و براه افتاد به خانه برادرش رسید و بی سر و صدا کیسه را داخل انبار برادرش گذاشت.قصه کودکانه

فردا صبح که به انبارش رفت دید کیسه های غذا بازم سه تا بودند با خودش گفت پس می تونم یه کیسه دیگه برای برادرم ببرم و دوباره براه افتاد به خانه برادرش رسید و بی سر و صدا کیسه را داخل انبار برادرش گذاشت.

فردای ان روز بازم خرس کشاورز چیز عجیبی را دید بازم سه تا کیسه غذا توی انبارش بود. با خودش گفت شاید این کیسه جادوییه .

با خودش گفت چه این کیسه جادویی باشه چه نباشه من  یه کیسه دیگه برای برادرم می برم و دوباره براه افتاد تا به خانه برادرش بره ولی انشب برعکس شب های قبل هوا تاریک نبود و ماه توی آسمون همه جا را روشن کرده بود.

روی پل کسی را دید که کیسه ای بر دوش بود و بطرفش میومد . دو برادر بهم رسیدند و خوشحال شدند و فهمیدند که هر کدام قصد داشتند بهم کمک کنند و کیسه جادویی در کار نبوده... قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید....

separator line

دانلود قصۀ صوتی کیسۀ جادویی

 


 

separator line

همچنین بخوانید:
قصه کودکانه: میرم برای کرم ها لونه بسازم

قصه کودکانه: میرم برای کرم ها لونه بسازم

داستان کوتاه و جذاب درباره دختربچه ای به نام زهره که پس از باران به فکر ساختن خانه برای کرم های خاکی می افتد.

 

مسابقه ایرانی باش

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits