دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
داستان کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه + دانلود قصه صوتی
4
زمان مطالعه: 2 دقیقه
مطمئنا همگی به دنبال پیدا کردن داستان کودکانه برای فرزندانتان هستید که هم حس خوبی به آنها منتقل کنید و هم خواب آرامی را به کودکانتان هدیه دهید. پس در دلگرم با ما همراه باشید .

داستان کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه

زیر گنبد کبود سنگی بود که بالا یک کوه زندگی می کرد. این سنگ خیلی بزرگ و سنگین بود و همیشه نگران این بود که یه روزی از بالای کوه بیفته پایین. اون سال زمستون سختی داشتن و همه جا سرد سرد بود …

قصه کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه

مدتی بود که سنگ بزرگ لق شده بود و نگران بود باد مثل سنگهای ریز اون رو از بالای کوه به پایین پرتاب کنه و چون بزرگه به درختی یا حیوانی برخورد بکنه و به کسی آسیب برسونه .

تا یکروز طوفان شدیدی امد و سنگ را از جا کند و به پایین پرتاب کرد و به کف یک رودخانه خشک انداخت.

داستان کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه

تا بهار شد و آب به رودخانه سرازیر شد و پشت سنگ گیر کرد و به سنگ گفت برو کنار. سنگ گفت نمی تونم. به کوه گفت کمکم کن و کوه گفت: از خورشید کمک می خوام تا بیشتر به من بتابه و برف بیشتری آب بشه و سیل جاری بشه تا بتونی از سنگ رد بشی.

داستان کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه

اما زور آب به سنگ نرسید. باز از خورشید کمک خواستند تا آب رودخانه را گرم کنه تا از دو طرف سنگ رد شوند.

کوه در گوش خورشید چیزی گفت و خورشید تمام برف های کوه را آب کرد و سیل عظیمی براه افتاد و رودخانه با تلاش راهش را از کنار سنگ باز کرد.

حالا دیگه سنگ نه تنها مانع رودخانه نبود بلکه دوست های خوبی شده بودند و با هم تا زمستان بازی می کردند و با خوشحالی در کنار هم زندگی کردند.

separator line

دانلود قصه کوتاه کودکانه سنگ و رودخانه صوتی

separator line

حتماً بخوانید:
داستان کودکانه کوتاه آهوی لاغر + دانلود قصه صوتی

داستان کودکانه کوتاه آهوی لاغر + دانلود قصه صوتی

شنیدن قصه‌‌ی کودکانه به بچه‌های ۴ تا ۶ سال کمک می‌کند که داستان‌های پیچیده‌تری را درک کنند و برای یاد گرفتن خواندن و نوشتن در مدرسه نیز آماده شوند .


این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.8 از 5 (4 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits