دلگرم
امروز: سه شنبه, ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۳۰ شوّال ۱۴۴۶ قمری و ۲۹ آوریل ۲۰۲۵ میلادی
قصه کوتاه کودکانه خروس دانا و فرار از روباه
زمان مطالعه: 2 دقیقه
خروس دانا با هوش خود بار دیگر از دست روباه فرار می کند و به ده بازمی گردد.

داستان کوتاه خروس دانا برای کودکان

یک خروسی بود که خیلی دانا بود تا حالا چندین بار گرفتار روباه شده بود اما هر بار با کمک به کار بردن فکرش تونسته بود نجات پیدا کنه . یک روز خروس بیرون ده مشغول دونه خوردن بود که از راه دور دید که روباهی داره به سمتش میاد.

خروس دانا چون از ده خیلی دور بود پرید بالای درخت. روباه به او نزدیک شد و گفت چرا از من فرار کردی ؟ مگر خبر نداری حاکم ده گفته همه با هم دوست باشیم و کسی به دیگری ظلم نکنه ... پس بیا پایین تا باهم بگردیم.قصه کوتاه

خروس دانا فکری کرد و گفت: گردش دسته جمعی خوبه بزار با چند تا حیوانی که از دور دارند به اینجا میاند با هم به گردش بریم. روباه گفت: چه حیوانی؟ خروس دانا گفت: فکر کنم گرگ باشند ولی نه انگار گوش هاشون از گرگ بزرگتره. روباه گفت: نکنه سگ گله باشند و پا به فرار گذاشت.

همچنین بخوانید:
داستان کودکانه فیل تنها در جنگل و دوستی با حیوانات

داستان کودکانه فیل تنها در جنگل و دوستی با حیوانات

داستان آموزنده و جذاب فیل تنها که با شجاعت خود جان حیوانات جنگل را نجات داد و دوستی واقعی را پیدا کرد.

 

خروس دانا گفت مگر نگفتی حاکم گفته با هم دوست باشیم چرا فرار می کنی؟ روباه گفت: شاید سگ های گله این خبر را نشنیده باشند و چهار پا داشت دو پای دیگه هم قرض کرد و از آنجا دور شد.

خروس دانا باز هم از دست روباه نجات پیدا کرد و به ده برگشت.

separator line

دانلود قصه صوتی خروس دانا


separator line

مسابقه ایرانی باش

۱ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

الینا | ۱ سال پیش
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قصه اش خوب بود
3
3

hits