داستان کوتاه کودکانه باد و خورشید
یک روز باد و خورشید سر اینکه کدامشان قویتر است باهم بحث می کردند. آخر سر تصمیم گرفتند باهم مسابقه بدهند تا ببینند کدام قوی تر است.
مردی داشت از آن حوالی رد می شد خورشید گفت: "بیا ببینیم کدام از یک ما می تواند کت این مرد را از تنش در بیاورد؟"
باد قبول کرد. اول قرار شد باد امتحان کند.
باد همه ی قدرتش را جمع کرد و وزید و وزید و وزید. اما مرد نه تنها کتش را در نیاورد، بلکه کتش را بیشتر به خودش پیچید.
بعد نوبت خورشید شد.
قدرتش را جمع کرد و شروع کردن به تابیدن.
خورشید با مهربانی انقدر تابید و آفتاب را پهن کرد روی زمین، تا مرد گرمش شد و کتش را در آورد.
خورشید در مسابقه برنده شد.
نتیجه گیری داستان باد و خورشید
بجای خشم و قدرت نمایی با مهربانی می توانیم به اهدافمان برسیم . باید یادمان باشد که قدرت همیشه کارساز نیست . بجای آنکه به دنبال قدرت باشیم و بخواهیم بر زمین و آسمان حکومت کنیم ، باید به دنبال آن باشیم که بر قلب های مردم و اهالی زمین و آسمان تسلط پیدا کنیم .
داستان کوتاه کودکانه باد و خورشید صوتی + دانلود قصه
دیدگاه ها