دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
داستان پندآموز شیوانا و ریسمان ذهنی!
5
داستان های کوتاه به دلیل اینکه حجم کمتری نسبت به رمان و داستان های بلند دارند و وقت زیادی از خواننده را نمی گیرند بیشتر مورد توجه هستند.داستان ها به ما تجربه ها و درس های بزرگی را در زمانی کوتاه می آموزند.

شیوانا به همراه تعداد زیادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شیوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر یک از اعضاى گروه اسم حیوانى را درست کردند و با صداى بلند این اسامى ناشایست را تکرار کردند. شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت. وقتى شبانگاه گروه به آنسوى کوهستان رسیدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شیوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح کرد و از آنها خواست تا اثر گذارترین خاطره این سفر یک روزه را براى جمع بازگو کنند. تقریبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند و در پایان خاطره از این عده به صورت جوانان خام و ساده لوح یاد کردند.شیوانا تبسمى کرد و گفت: شما همگى متفق القول خاطره این جوانان را از صبح با خود حمل کردید و در تمام مسیر با این اندیشه کلنجار رفتید که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه ندادید!؟ شما همگى از این جوانان با صفت ساده لوح و خام یاد کردید اما از این نکته کلیدى غافل بودید که همین افراد ساده لوح و بىارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همین الان هم بخش اعظم فکر و خیال شما را اشغال کردند.

داستان پندآموز شیوانا و ریسمان ذهنی

اگر حیوانى که وسایل ما را حمل میکرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسیر را با ما همراهى کرد. آن جوانان با یک ریسمان نامریى که خود سازنده آن بودید این کار را کردند. در تمام طول مسیر بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جمالت را مرور کردید و آن صحنه ها را براى خود بارها در ذهن خویش تکرار کردید. شما با ریسمان نامریى که دیده نمىشود ولى وجود داشت و دارد، از صبح با جمالت و کلمات آن جوانان بازى خورده اید. و آنقدر اسیر این بازى بوده اید که هدف اصلى از این سفر معرفتى را از یاد برده اید. من به جرات مىتوانم بگویم که آن جوانان از شما قوىتر بوده اند چرا که با یک ادا و اطوار ساده همه شما را تحت کنترل خود قرار داده اند و مادامى که شما خاطره صبح را در ذهن خود یدک بکشید هرگز نمىتوانید ادعاى آزادى و استقلال فکرى داشته باشید و در نتیجه خود را شایسته نور معرفت بدانید.

داستان پندآموز شیوانا و ریسمان ذهنی

یاد بگیرید که در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنید و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بیندیشید. اگر غیر از این عمل کنید، به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود یدک میکشید آنقدر زیاد میشود که دیگر حتى فرصت یک لحظه تماشاى دنیا را نیز از دست خواهید داد.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.2 از 5 (5 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits