داستان پسرکی که فقط پنکیک می خورد

قصه پسری که فقط پنکیک می خورد برای کودکان

بنیامین پسر بچه ای بود که عاشق پنکیک بود و پنکیک رو از هر غذایی بیشتر دوست داشت. اون انقدر پنکیک دوست داشت که دلش نمی خواست هیچ غذای دیگه ای بخوره و دوست داشت صبح و ظهر و شب فقط و فقط پنکیک بخوره!

مامان بنیامین بهش می گفت:” عزیزم تو باید غذاهای دیگه هم بخوری .. بدنت به سبزیجات و پروتیین و حبوبات و خیلی چیزهای دیگه هم احتیاج داره ..” اما بنیامین میگفت:” نه !! من هیچ غذای دیگه ای دوست ندارم … من فقط پنکیک می خوام !” ولی مامان نگران سلامتی بنیامین بود و می دونست که بدن بنیامین به مواد غذایی مفید دیگه ای هم احتیاج داره پس کمی فکر کرد و یک ایده خوب به ذهنش رسید..

اون تصمیم گرفت که برای بنیامین پنکیک های مخصوص با مواد شگفت انگیز درست کنه .. اون روز ظهر بنیامین وقتی به آشپزخونه اومد گفت:” مامان جون خیلی گرسنمه کی نهارم آماده میشه ؟” مامان لبخند زد و گفت:” الان آماده میشه .. امروز نهار پنکیک مخصوص با مواد شگفت انگیز داری!” بنیامین با هیجان گفت:” آخ جووون .. پنکیک مخصوص چه مزه ایه؟” مامان با خنده گفت:” خیلی خوشمزه است.. مطمینم عاشقش میشی!”

یه کم بعد مامان با یک بشقاب پر از پنکیک های رنگی به سراغ بنیامین اومد. بنیامین با دیدن پنکیک های رنگ وارنگ با اشتیاق گفت:” وااای چه هیجان انگیز!! به نظر خیلی خوشمزه میان” بعد شروع کرد به خوردن پنکیک ها و همه پنکیک ها رو تا آخر خورد ..

مامان وقتی دید بنیامین همه پنکیک ها رو با علاقه خورده خیلی خوشحال شد و زیر لب آروم خندید و با خودش فکر کرد “چقدر خوب که بنیامین پنکیکهای مخصوص رو دوست داشت.. حالا میتونم باز هم مدلهای مختلف پنکیک رو براش درست کنم ..”

یک روز صبح که بنیامین خیلی گرسنه بود و منتظر بود زودتر پنکیک های صبحانه اش رو بخوره به آشپزخونه اومد. مامان در حال درست کردن پنکیک بود. بنیامین چشمش به کدو حلوایی بزرگی افتاد که مامان داشت اون رو خرد می کرد و توی پنکیک می ریخت..

بنیامین با دیدن این صحنه خیلی جا خورد و با صدای بلند گفت:” مامان جون داری کدو حلوایی توی پنکیک میریزی؟” مامان با آرامش گفت:” بله عزیزم.. هر روز یک سری مواد شگفت انگیز به پنکیکت اضافه می کنم .. مگه تو پنکیک های مخصوص رو دوست نداری؟”

بنیامین یه کم فکر کرد و با من من گفت:” چرا دوست دارم … یعنی اون مواد شگفت انگیزی که به پنکیک ها اضافه می کردی سبزیجات بودند؟” مامان  با خنده گفت:” بله سبزیجات شگفت انگیز پرفایده !”

بنیامین به فکر فرو رفت.. اون پنکیک های مخصوصی که مامان درست می کرد رو دوست داشت و از خوردنشون لذت می برد. پس چیزی نگفت و منتظر موند تا صبحانه اش آماده بشه ..

پنکیک کدو حلوایی واقعا خوشمزه بود و بنیامین مزه اش رو خیلی دوست داشت. از اون روز به بعد هر روز مامان یک سری پنکیک رنگارنگ با سبزیجات شگفت انگیز مختلف درست می کرد و بنیامین رو سورپرایز می کرد.. بنیامین اسم پنکیک های مخصوص رو گذاشته بود پنکیک های رنگین کمانی ..

پنکیک های کدو حلوایی و هویج به رنگ نارنجی ، پنکیک های بروکلی و اسفناج  و نخود فرنگی به رنگ سبز، پنکیک های توت فرنگی به رنگ قرمز، پنکیک های موزی به رنگ زرد..

از اون روز به بعد خیلی وقتها بنیامین هم در درست کردن پنکیک به مامانش کمک می کرد و فکر می کرد چه میوه ها و سبزیجاتی به به پنکیکش اضافه کنه تا پنکیکهای رنگ و وارنگ بیشتری داشته باشه .

حالا هم بنیامین و هم مامان هر دو خوشحال بودند. بنیامین خوشحال بود که غذای مورد علاقش رو درست می کنه و می خوره ، مامان هم خیالش راحت بود که مواد مفید و لازم به بدن بنیامین میرسه .. بله بچه های گلم اینم قصه بنیامین و پنکیکهای شگفت انگیزش .. حالا بهم بگید شما چه غذایی رو بیشتر از همه دوست دارید؟

راستی میدونید که بدن ما برای اینکه سالم و قوی باشه به همه مواد غذایی مفید احتیاج داره .. پروتیین ها مثل گوشت و مرغ و ماهی .. حبوبات مثل لوبیا و نخود و عدس .. سبزیجات مثل نخودفرنگی و کلم و اسفناج .. میوه ها و مغزها مثل بادام و پسته و فندق و خیلی چیزهای دیگه..

وقتی که ما یک دسته از این مواد غذایی رو نمی خوریم بدنمون دچار کمبود ویتامین میشه و ممکنه ضعیف و خدای نکرده مریض بشیم.. مطمینم که همه شما بچه های گلم حواستون به سلامتی بدنتون هست و از همه گروههای مواد غذایی استفاده می کنید تا سرحال و قوی و پر انرژی باشید..

همچنین بخوانید:

قصه زندگی کوالاها برای کودکان

آشنایی با زندگی جذاب و دوست داشتنی کوالاها از بدو تولد تا بزرگسالی