سوزناک ترین شعر کوتاه برای سنگ قبر خاله
برترین اشعار کوتاه برای سنگ قبر خاله به صورت دو بیتی و تک بیتی را در این صفحه از مجله دلگرم گردآوری و آماده کرده ایم. با ما همراه باشید .
گل به گل چینم و تعریف کنم روی تو را
از کدام غنچه بچینم که دهد بوی تو را
بی تو همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود
عشقم شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گل ها همه سر ز خاک برون آوردند
الا گل من سر فرو برده به خاک
عزیز خفته در خاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنینم که یار و همدمم بودی
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد و دواِئیست مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را
بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را
ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن
گل مارا چیدی و برهم زدی گلخانه ما را
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
آفتابی در جهان تابید رفت
عمر کوتاهش جهان دید ورفت
هیچ کس از دست او رنجش نداشت
از چه رو از دست ما رنجید و رفت
زیباترین شعر کوتاه برای سنگ قبر خاله
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم
باد پاییز به ناگه زد و گل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم
که ز هجران تو هر دم دل ما مضطر شد
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم
بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان
من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند پاش نهید
دیوانه دل است پای در بند چه سود
ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری شیوه دیرینه توست
ای خاکاگر سینه تورا بشکافند
بس گوهر قیمتی که درسینه توست
ای سفر کرده به معراج روانت شادباش
روح تو در کنف رحمت حق ازاد است
مهر تو نور وصفا بود به کاشانه ما
هر زمان عزت وپیمان تو مارا یاد است
فلک اخر ربودی سرور فرزانه ما را
به خاموشی سپردی محفل وکاشانه ما را
ندانم ازچه روکردی شعار خویش گل چیدن
گل ما چیدی وبرهم زدی گلخانه مارا
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
افسوس که آن همدم دیرینه ما رفت
آن مظهر پاکیزگی و مهرو صفا رفت
یاران تو از سوز و دل خویش بگویند
ای وای فلک مونس و جان و دل ما رفت
دیدگاه ها