دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
سارا با درخواست تغییر نام ،تغییر جنسیت داد و شد رضا / راهکار قضایی تغییر جنسیت چیست !؟
5
خاطرات یک وکیل از پرونده ی یک ترنس، سارا ترنس بود و برای تغییر جنسیت یا بهتر است بگوییم تطبیق جنسیت آمده بود دادگاه تحقیق کند...

سلام ببخشید شما وکیل هستید؟..بله در خدمتم....وقت دارید چند تا سوال ازتون بپرسم... در پاسخ گفتم؛الان وقت دادرسی دارم اما تا زمانی که صدایم کنند در خدمتم... بلافاصله و بدون مقدمه گفت:چطور میشه از ازدواج زوری فرار کرد؟با تعجب پرسیدم:ازدواج زوری؟؟گفت:آره پدرم گیر داده که باید ازدواج کنم ولی من...سکوت کرد و خیره شده به سرامیک های سیاه و خاکساری کف سالن انتظار،حدقه چشم هایش برای لحظه ای پر از اشک شد،انگار معطل کلامی بود تا گونه هایش بارانی شود...همین که گفتم نگران نباش ،پُقی زد زیر گریه...منشی دادگاهی که منتظرش بودم خیلی خوش موقع کنسلی جلسه دادرسی را اعلام کرد و همین منتفی شدن جلسه شده بهانه ای برای گپ و گفت با سارا!

سارا:
جشن تولد ده سالگی ام تمام بچه های کلاس خونمون بودن ،عصر تا شب بزن و برقص بود اما برخلاف بچه ها،حال من اصلا خوب نبود تا موقع کادو دادن و روبوسی بچه ها حس و حال چندش آوری داشتم،روز تولدم بود و من هیچ حس خوشایندی نداشتم حس کردم هیچ رفتارم به رفتار و حرکات همکلاس هام شبیه نیست،
بعدترها که راجع به حس و حالم از سایت های پزشکی و... تحقیق کردم فهمیدم که ترنس هستم اما از ترسِ حرف مردم و کتک های پدرم جرات حرف زدن نداشتم،توی خیال خودم میگفتم بزرگتر که شدم می رم سرکار و پول در میارم و عمل می کنم،فکر همه چیز را کرده بودم جز خواستگاری و گیر بابا به ازدواج ......

قرار شد با مدارک پزشکی و...بیاد دفتر
چند روز بعد با مدارک پزشکی و آزمایش هایی که حرف و ادعای او را تایید می کرد وارد دفتر شد با احترام به خواسته ی سارا ساعت قرار طوری تنظیم کرده بودم که جز من و سارا و منشی کسی داخل دفتر نباشد.
پس از گپ وگفت پیرامون تشریفات دادرسی و صدور حکم ،بهش گفتم اولین قدم انتخاب نام هست که حتما بهش فکر کردی...لبخندی از سر رضایت گوشه ی لبش نشست وبا همان صدای دورگه ی مردانه اش گفت: آره نذر کردم انشاءالله کارم که درست شد برم پابوس امام رضا ع ...

گفتم قول میدم هرکاری بتونم انجام بدهم تا مشکلت حل بشه آقا رضا...با شنیدن کلمه ی رضا چشمانش غرق شادی و ذوق شد ، راجع به شرایط تنظیم دادخواست و تشریفات پزشکی قانونی و گذراندن دوره روانکاوی و تایید یه روانشناس و درنهایت عمل جراحی توضیحات لازم را بهش دادم.

تشریفات دادرسی چنین ادعایی با تنظیم دادخواست به خواسته ی تغییر نام آغاز می شود در این راستا دادگاه جهت احراز ادعای متقاضی ،وی را به پزشکی قانونی و روانشناس معتمد دادگاه معرفی می کند تا آزمایشات لازم و مشاوره های ضروری خاصه راجع به شرایط و مسائلی که پس از تطبیق جنسیت ممکن است در جامعه برای فرد متقاضی مطرح شود صحبت کنند.

مسائل پرونده ی رضا به خوبی پیش رفت تا روز جلسه دادرسی... پس از قرائت دادخواست شروع کردم به ارائه لایحه ام که به استناد پاسخ پزشکی قانونی وگزارش روانشناس معتمد دادگاه تنظیم شده بود که یکباره داد و فریادی خارج از جلسه دادگاه ،ناخودآگاه کلامم را قطع کرد که در اتاق رئیس دادگاه باز شد ،با ورود مردی میانسال رنگ و روی رضا بسان گچ سفید شد...پدرش بود و شروع کرد با همان لحن فریادگونه حرف زدن:

آقای قاضی به این دختر من که عقل نداره و این وکیل از خدا بی خبر که پی حق الوکاله اش است حرجی نیست شما که جای مولا علی (ع) نشسته اید چرا فکر آبروی من پیرمرد نیستید آخه این چه قانون و آیینی است؟ فردا چطور توی چشم در و همسایه نگاه کنم؟ کدوم نامردی فردا قبول میکنه که دختر بیست ساله ی من پسر شده خدایا توبه!

رضا از ترس انگار مجسمه به صندلی چسبیده بود وهیچ واکنشی نشان نمی داد ، چند دقیقه ای طول کشید تا داد و فریادهای پدر رضا فروکش کرد و به پیشنهاد قاضی با وی چند دقیقه ای صحبت کردم. قبل از هر حرفی شروع کردم به خواندن نامه ی پزشکی قانونی و گزارش روانشناس که پیرمرد کلامم را قطع کرد و گفت: آقا این چرندیات رو بنداز سطل آشغال، این دختر بی حیاء تا ده یازده سالگی با مادرش حمام میرفته، ای خدا...

این دفعه داد و فریاد پدر رضا به حدی بود که قاضی دستور اخراج وی را از دادگاه به مامور حفاظت داد،پیرمرد ول کن ماجرا نبود و تا آنجا که صدایش شنیده می شد یک خط در میان نفرین و تهدید می کرد ...صورتجلسه دادگاه که امضا شد ، به اتفاق رضا راهی دفتر شدیم تا چاره ای برای نگرانی های رضا و تهدیدات پدرش بیابم، بین راه متوجه شدم که تنها فردی که پدر رضا از او حرف شنوی دارد خانم دوسی(خانم دوسی: شیرازی ها، بعضا به مادربزرگشان خانم دوسی می گویند ) است. لذا راه کج کرده و رفتیم سراغ خانم دوسی، پیرزنی با صفا وخوش رو،جریان دادگاه و مشکل رضا را که شنید ابتدا استغفار کرد و بعد با لبخندی مادرانه خطاب به نوه اش گفت:خدا به این دکترها و وکیل ها عمر با عزت بده که راجع به این چیزها حرف می زنند ،همین چند وقت پیش بود که چیزهایی شنیدم اولش باور نکردم اما انگار باید به چشم خودم میدیدم تا باور کنم.

خوب ننه هیچ کی از حکمت خدا سر در نمیاره،کار نوه ی من هم حتما حکمتی دارد مگه نه رضا جان؟غم به دلت راه نده ننه، بلند شود برو توی آشپزخونه، همین دیشب عرق نعنا گرفتم، برا خودت و آقای وکیل شربت نعناع درست کن بیار...خانم دوسی با این کارش به من و رضا فهماند که قبول کرده زین پس نوه ای به نام سارا ندارد و قرار شد رضا چند روزی نزد مادربزرگ بماند تا پدررضا به حکم و فرمان مادر تسلیم تقدیر پسرش و حکم دادگاه شود...یک ماه بعد پدر و پسر با جعبه ی شیرنی خبر گرفتن شناسنامه جدید و نوبت عمل جراحی را برایم به ارمغان آوردند.

نکته: مهم ترین امر در جریان تطبیق جنسیت،فراهم شدن حال روحی وروانی متقاضی است.مرجع قضایی برای احراز این امر متقاضی را به روانشناس معتمد معرفی می کند اما هیچ کس جز خود فرد از شرایط روانی اش اطلاع کافی ندارد.توصیه می شود برای چنین تقاضایی حتما با وکلای کانون وکلا و سپس مشاوران خبره روانشناسی مشاوره شود.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.6 از 5 (5 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits