دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
خاطرات خنده دار 1
69
زمان مطالعه: 12 دقیقه
خاطرات خنده دار 1


تا حالا دقت کردین وقتی میریم بانک ,داروخانه کتابخانه,فرودگاه و...یا هر جایی که از این گیشه های شیشه ای داره.با اینکه شیشه س و طرف و میبینیم و تازه پونصد تا سوراخ هم داره که صدامون برسه بازم تا کمر خم میشیم سرمونو میزاریم دم اون نیم دایره هه که بریدن با مسولاش حرف میزنیم....؟؟!
چرا واقعاااا

خاطرات خنده دار 1

اغا یه خاطره دیگه بگم بپوکییییییید. :)
اغا یه شب ما خابیده بودیم رو زمین(دلم میخواد به توچه).
خلاصه داشتم با گوشی جوک میخوندم که دیدم یه چیزه خار دار رو شونمه نیگاه که کردم.
دیدم ای دل غافل سوسک میباشد چنان جیغی زدم که بابا که کنار خابیده بود یه افسری خابوند تو گوشم. من اعصابم شد خورد سوسکرو با مشت اینقد زدمش که شد حلوا:)
بعد با دستمال ورش داشتم بعدشم دستمال رو اتیش زدم خاکسترشم ریختم تو دست شویی و سیفان را کشیدم:)
یعنی برادرم بعد از مشاهده ذی ماجرا تا ۱ هفته بهم نزدیک نشد:)
من >:(
بابام @ .@
برادرم :،،،(
سوسک ها :))))))) ایول یه نون خور کمتر.
لایک نکنید همین بلا رو سرتون در میارم گفته باشمممممم :) :) :) :) :)


.

رفتم مغازه یه شارز گرفتم 6 هزار تومن بهش پول دادم دیدم 500 تومن داد بقیشو ادامس داد.منم بهش گفتم ادامس نمیخوام گفت خورد ندارم گفتم خو هزار تومن به من بده اونم داد منم برا 200 تومنش خودم از جیبم ادامس در اوردم بهش دادم گفتم این همه تو ادامس میدی ایندفعه نوبت منه

.

.

یکی از کارای شیطانیم اینه که وقتی دوستام شماره دانشجویی و رمزشونو بهم میدن تا نمرشونو ببینم، بعد از دیدن نمرشون میزنم رمزشونو عوض میکنم و بهشون نمیگم که بلند شن برن دانشگاه پیش مدیر گروه...
بعله یه همچین شخصیم ^_^
.

.

.

عاغا نصفه شبی خوابم نبرد پاشدم رفتم سراغ اینترنت چراغها هم خاموش بود در اتاقمم باز بود تو اعماق اینترنت غرق بودم که چشمتون روز بد نبینه یه صدایی شبیه به صدای گودزیلا به همراه اشانتیون(همون سایه ی طرف) که تو یه دستش هم چاقو بود روی دیوار ظاهر شد و به زبان آذری گفت:دوووو جهنم اوووول یات در اینجا دووو جهنم اول یات به معنی گمشو بگیر بخواب هست...... همونجا سکته رو زدم
من:(0.0 )
داداش گودزیلام:))))))))))))))))))


.

.

.

شما یادتون نمیاد این شعرو
.
.
..
.
.
.
ما همه پیرو قاشق چنگالیم بر سر سفره ها حمله می بریم کو غذا کو غذا کو غذای ما.....


.

.

تو مترو بودم یه دختره اومد نزدیکم گفت:ببخشید خانم اسم عطرتون چیه؟
منم میخواستم بگم (عطر نیست اسپری هست به نام she) گفتم اسپرس شی.
دختره هم فکر کرد اسم عطرم "اسپرس شی" هست.سریع اسمشو یادداشت کرد و خوشحال تو همون ایستگاه پیاده شد.
من :O
دختره :)
حضاری که یواشکی اسم عطرمو واسه خودشون یادداشت کردن و فکر کردن نفهمیدم :)
همچنان من :O
.

.

اقا امروز سر کلاس زبان بودم معلم خواست معنیه(اشکِ چشم)و به بچه ها یاد بده
برگشت گفت:ببینید چه استادِ خوبی دارین واسه یاد دادن یه لغت اشکش دراومد
منم نامردی نکردم برگشتم گفتم:ینی شمام استادی؟؟؟
اقا کلاس شده بود استادیوم
فک کنم این ترمو بیوفتم
عیبی نداره ولی قهوه ای رنگ ساله
ا

.

.

اتفاقی رفتم تو یکی از وبلاگای بلاگفا تا صفحه باز شد نوشت اسمتو بنویس منم نوشتم خاک تو سرت!!!!!!
دیدم یه پنجره باز شد، نوشته: خاک تو سرت خوش اومدی به اینجا! :|

.

.

کلا من از وقتی عضو 4جوک شدم به همه پیشنهاد میکنم بیان باحاله
حالا کل فک وفامیل همش جلوی من خودشون رو میپان که سوتی ندن من پست بزارم
حالا کلی حواسم رو جمع میکنم سوتی میگیرم تا میخوام بیام پست بزارم یادم میره یا اینکه میزارم تایید نمیشه
یعنی یه وعضیه که نگو میخوام برم افق دوستان لطفا با لایک ادرس بدین بلد نیستم
.

.

شوهرم رفته نونوایی 100 تومن پول داده به فروشنده بهش میگه 5 تا نون بده با یه نایلون فروشنده همینجوری نیگاش میکنه میگه کی از غار بیرون اومدی؟
شوهرم قاطی کرده میگه چی میگی ؟فروشنده میگه 10 سال پیش با 100 تومن هم نون میدادن هم نایلون
شوهرم تازه فهمیده چه سوتی داده
خودش رفت تو اتیش تنور تا تو افق محو بشه ملت هم که چون نونوایی بود نونها رو گاز می زدن


.

.

عاقا چند روز پیشا اومدیم تیریپ صداقت(سداقت،صداغت،ثداغت،سداغت) برداشتیم،(مورد مذکور ته حلقت!)
برگشتم به مامامی جونم میگم مامانی یه نفر تو نت برگشته شماره داده و خلاصه در خواست دوستی و این حرفا....(آره مامانم روشن فکره)
خداییش چهره مامانم باز شد و خوشحال که همچین بچه درستکار و راستگویی داره.خلاصه قضیه ختم به خیر شد و تمام شد رفت پی کارش...(البته مامان جونم نمیدونست که اتفاق خاصی نیفتاد)
خلاصه عرضم به حضورتون دیشب تو 4 جوک داشتم چرخ میزدم،مامانم اومده تو اتاق میگه تو نتی؟!
میگم آررررره!
میگه ایندفه با کی؟!؟بچه نماز روزت باطله...
من:/
انجمن راستگویان ایرانo_O
اینترنت:|
مامانم:-)
خدایا به دادم برس...
خدایی عاشقشم!!!!لایک: تا تو باشی دیگه جو گیر نشی!!


.

.

بچه ها یک سوتی دادم یک سوتی دادم که نگوووووووووو
یعنی بد ضایع شدم
یحث ماه رمضون بود
منم داشتم با گوشیم انگری بردز بازی می کردم اصلا حواسم به بازیم بود همه داشتن حرف می زدن یهو گفتم:آخ آخ آخ خیلی بد می شه اگه ماه رمضون بیفته تو نیمه شعبان
یهو دیدم همه ترکیدن از خنده هیچی دیگه اب شدم
حالا بیا و ثابت کن که حواسم نبوده که فکر نکن نمیدونستم آخه یه ساعت داشتم گوش می کردم که ماه قمری چیه و ماه شمسی چیه...
یعنی من نمیدونم.........به خدا اینارو میدونم حواسم بوووووووووود

.

.

جان حافظ اگه بخام دروغ بگم!!
عاغا من توی دوران خوندن واسه کنکور..زد به سرم که برم فال حافظ بگیرم ببینم زیر1000 میشم و یه پول درست وحسابی هم گیرم میاد یانه؟به خدا اگه بخام دروغ بگم..این اومد:
(ای صاحب فال همین موقعیتی که داری..شکرگذار باش..همین هم برای تو زیادی است..شاید همین هم نبودی...شکر گذار باش...شاید همین را از دست بدهی...شاید دراینده...)!!
هیچی دیگه منم فوری کتاب حافظ رو بستم..تا مارو به کشتن نداده!!
ببین حافظ یه بار بهت رو انداختیم!!

.

.

من از اسم آرش خیلی خوشم میاد. دوران دبیرستان همیشه می گفتم تنها شرطی که برای ازدواج دارم اینه که اسم طرف آرش باشه. یه دوستی هم داشتم که تنها شرطش این بود که طرف 206 مشکی داشته باشه. از قضا پسرعموی اون یکی دوستم اسمش آرش بود و 206 مشکی هم داشت.......
هیچی دیگه بعد یه سال که سرش با دوستم کشمکش داشتیم آرش رفت دختر خاله شو گرفت...... :|
واقعا که بی لیاقتن بعضیا :).

.

.

آقا مادربزرگ ما چند روز پیش فوت کردند(خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه) بابام رفته بود به مسئول بیمارستانی که مادربزرگم فوت کرده بود گفته بود میشه یه فرم بیمه بدید زنه هم گفته بود باید خود مریض بیاد.بابام ما هم که عصاب نداشت گفته پاشو بریم سردخونه مریضو بیاریم.هیچی دیگه بدبخت زنه نمیدونست کجا بره محو شه
.


.

این خاطره ماله 6 ساله پیشه ؛ اون موقه که من دوم دبیرستان بودم ....
برف شدیدی باریده بود ، با هم کلاسیام دم در دبیرستان ایستاده بودیم که معلم ریاضی از کنارمون رد شد ....
نمیدونم چی شد که یه گوله برفی درست کردم و نشونه کله تاسش رو گرفتم ....
پیش خودم گفتم من که هدفم اینقدر خوب نیست که بهش بخوره و با این باور به سمتش پرتاب کردم ....
اما از شانس بد من آنچنان به هدف خورد که تا ۵ سال دنبال نمره ریاضیم بودم ....

.

.

هفته ی قبل با مخاطب خاصم یک دعوای حسابی کردیم ایشونم برای اینکه به حساب خودش جبران کنه با چندتا دختر تشریف بردن بیرون آخرشب که برگشته زنگ زده به من میگه تو رو خدا یه دقه بیا کار مهمی باهت دارم من رفتم تو ماشین نشستم همین جوری بهم نگاه میکردیم یک هو چشام لبریز از اشک شد بهش گفتم چند ساعت قبل کی اینجا جای من نشسته بود؟؟؟؟!!!!!!!!!!! اون بیشعورم برگشت گفت بخدا وحیده همشون عقب نشسته بودم رفیقم مهدی جلو نشسته بود.......................... خوب من از دست این الاغ چیکار کنم
.

.

سلام دوستان،
امروز فقط میخواهم باهام همدردی کنین،
الان چند ساعتیه که در غم از دست دادن عزیزانم اندوهگینم، دیشب طی یک سانحه دلخراش قفسه ای که توی حیاط خلوت خانه مون درست کرده بودم و روش تمام گلدانهای فوق العاده زیبای گل طبیعی چیده بودم شکست و همه گلهام را از دست دادم، لامصب انگار بچه هام بودن... آآآآآآآآی حالم بده، از صبح پای 4جوک نشستم گریه ام نگیره،
جا داره از همتون تشکر هم بکنم دروغ نگم کلی هم خندیدم.......


.

.

ما یه همسایه داریم صبح های جمعه هم میره سر کار
هر صبح جمعه ساعت 6 هم میاد زنگ خونه رو میزنه میگه اگه میشه ماشینتون رو جابه جاکنید،من ماشینمو از پارکینگ بیارم بیرون
6ماه تمام هرصبح جمعه مارو ازخواب بیدارمیکرد
یه شب جمعه با خودم گفتم دزد ماشینو ببره بهتر ازاینه که 6 صبح از خواب بیداربشم
رفتم ماشینو تو کوچه پارک کردم
از اون شب به بعد کار همسایمون شده اینکه 6ساعت صبحهای جمعه منو از خواب بیدار کنه بگه آقا ببخشید شما مثل اینکه بخاطر من ماشینتون رو بیورن پارک کردید
الان 3 ساله که صبح های جمعه ساعت 6 من بیدارم!!!


.

.

داداشم اینقد با این موجودات مرموز و حشرات چندش آورمثل سوسک با مهربونی رفتار میکنه که آدم حسادت میکنه دلش میخاد جای اون سوسکه باشه
هر وقت سوسک میبینه با مهربونی تمام در اتاقو واسش باز میکنه وبا احترام کامل راهنماییش میکنه به سمت بیرون.سوسکه هم خوشش میاد از جاش تکون نمیخوره.در همین حال که داره میگه منو این همه خوشبختی محاله....
که مامان خانومی من با دمپایی میزنه تو سرش.
:)))))))) اینقد حال میکنم......

.

.

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده.فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. "" آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد: "" نه " فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبرتوست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه )هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ "" آره "" هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. "" تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز "" نه"" میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز ""نه"" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره

.

.

آغاچندروزپیش اومدم توبخش کاربریم،دیدم بالاخره برای باراول یکی ازپستام تاییدشده!(ایشالاقسمتتون بشه!)
من تواون لحظه:@-@!
واااااااااااااااااااااااای مااااااااااااااامااااااااااان!تاییدشد!پستم تاییدشد!470تالایک خورده تاالان!!!(همزمان بالا،پایین،چپ،راست،حرکات موزون،خلاصه عین خری که بهش های بای دادن،هرکاری ازم برمیومدانجام می دادم!!!)
مادرگرامم داشت باتلفن می حرفید،یک چش غره ای رفت گفت:خب حالا،انقدرجیغ بنفش نزن!!!
کلهم اجمعین(فهمیدین باسوادم؟)ذوق وشوقم فروکش کرد!عین یه بچه ی مظلوم نشستم سرجام،دوباره مامانم گفت:پشیمون شدم،شادی کن عقده ای نشی!
دوباره شروع کردم به جیغ وداد،بعدشم زنگیدم به داییم چون جکه محصولِ مشترک بود(جک88307)اونم یه عالمه ابرازاحساسات کرد!


.

.

قبلش اینو بگم که چه تو دوران مدرسه وچه دوران دانشگاه هیچ واحدی رو نیوفتادم تا اینکه:
ترم آخر کارشناسی یه استاد خانمی داشتیم از تهران.استاد خیلی خوبی بود اما دستخطش زیر سیکل بود.(باور کنید بخاطر دستخطش جواب رد بهش دادم)
یه روز سر کلاس یه مطلبی رو روی تابلو نوشت.لامسب تابلو داشت زار میزد. دیدم اصلا نمیشه خوندش.بلند گفتم یاابرفررررض اینو بذاری تو آفتاب که بلند میشه یورتمه میره.بعد چن لحظه یه نگا به بچه ها کرد، تابلو رو پاک و دوباره نوشت.اینجا بود که بچه ها صدتا صندلی انداختن گردن دانشگاه از بس گاز زدن به صندلیا.
نامرد برای اولین بار طعم تجدیدی رو چشیدم. با 9.75 .
چه استاد کینه ای داریم ما...

.

.

خواهرزادم ابتداییه گوشیشو آورده به من میگه خاله نگاه کن با خانوم معلممون عکس گرفتم!اینم خانوم مدیرمونه...!o-O
ما دبیرستانی بودیم انقد از ترس ناظم و مدیر گوشی هامونو تو سطل آشغال قایم میکردیم گوشی هامون بوی گربه مرده میگرفت... بعد اینارو ببین!!!!!!!

.

.

سلام به همگی
آقا بدون مقدمه بگم تو دوران بچگی مون یه روز رفتیم خونه داییم اینا منم ژست هلن کلر(نویسنده معروف)رو گرفتم و یه دفتر با خودم بردم. هر چیزی که می دیدم و می شنیدم رو مفصل تو دفتره نوشتم.از نشستن مگس روی سالاد ناهار تا دعوای دو تا گربه رو پشت بوم... همه چیز رو نوشتم اما....چشمتون روز بد نبینه دفتره افتاد دست داییم اینا.تا شب می خوندن و می خندیدند
داییم اینا :))))
من :((((((
.شما بگین آخه مگه به خاطرات شیرین یه بچه 6 ساله هم میشه خندیند؟ :(

.

.

نمی دونم تا حالا متوجه این موضوع شدید یا نه.از موقعی که وارد 4جوک شدم روحیه ام عوض شده.قبلا زیاد اهل خنده نبودم اما حالا نیشم تا بلا گوشم بازه.امیدوارم که همیشه خنده روی لباتون جاری باشه.یا علی
.

.

خخخخخ
همین الان شبکه آموزش برنامه گل آموز مسابقه دهه هشتادیا
مجری :جای خالی را پر کنید
جسم وقتی حرکت میکند که به آن........وارد شود
گروه دهه هشتادیا با صدای رسا :زورررر
من دیگه عرضی ندارم
من
علوم
نیرو
مجری
خخخخخخخخ

.

.

هفته پیش پسر عمم وخانوادش رفته بودن خونه عروس خانم واسه تعیین مهریه ما هم وچند تا از فامیلای نزدیک رفته بودیم"اقا سرتو درد نیارم اینا روی 14 سکه به توافق رسیدن که یکدفه پدر داماد یهو از اون ته داد زد 100تا سکه بزار روش "سکوت مجلسو گرفت ! هیچکس نفهمید که چرا یکدفه این حرفو زد " همه بابا دارن این بدبختم بابا داره همین اول زندگی بدبختش کرد با 100سکه اضافی
هنوزم کسی نفهمیده که چرا اینکارو با پسرش کرد
من خودم فک میکنم از پسرش کینه داشته شماچی؟

منبع:4jok



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.3 از 5 (69 رای)  

۲ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

یگانه | ۹ سال پیش
من ممنوووووووووووو
وووونم ک موجبات خنده وشادی منو فراهم کردی.موجبات خنده وشادیت فراهم شه بگو اااااااامین
0
5
نریمان | ۱۰ سال پیش
خیلی خوب بود واقعا ازتون ممنونم=))
0
3

hits