دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
آیا عقیده به ظهور امام زمان(عج) ریشه در ناکامی و ستم دارد؟
2
زمان مطالعه: 7 دقیقه
علت عقیده ظهور - جيمز دارمستتر - اصالت مهدويّت - محمّد احمد سودانى - ادّعاى مهدويّت - ديباچه اى بر رهبرى

بر خلاف تصوّر كسانى كه مى پندارند ناكامى و ستم، علّت عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) است و مى گويند كه هر زمان كه فشارها و محروميّت هاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى و غيره بالا رود، عقيده به ظهور يك «نجات دهنده بزرگ» تشديد مى شود، احساس ناكامى، ستم، فشار و تبعيض در جامعه، باعث پيدايش اين عقيده ديرين در بين مردم نشده است.

آيا نا كامى و ستم، علّت عقيده به ظهور مهدى(عليه السلام) است؟

عقیده ظهور

عقيده به ظهور يك نجات دهنده بزرگ، عقيده اى اصيل و دينى است كه در فطرت بشر، مانند ترس و خشم و تشنگى و ساير تمايلات ريشه قطعى دارد و وجود اين عقيده در هر شرايطى، خواه در حال رفاه و آسايش و خواه در حال نا امنى و گرفتارى، حاكى از همين فطرى بودن است. منتهى در موقعى كه در يك جامعه، فشار و اختناق و زورگويى و احساس تبعيض و ستم به اوج خود مى رسد، انگيزه روى آوردن مردم آن جامعه به يك «رهاننده بزرگ» شدّت مى يابد.

زيرا اشتياق به بهروزى، و تحقّق آرمانهاى ديرپاى انسانى، نياز به رهبرى را در وجود انسان ها تشديد مى نمايد و آنها را به جستجوى يك رهبر و راهنماى دلسوز و پيشواى قدرتمند، براى رهايى از ظلم و ستم بر مى انگيزد.

روى اين بيان، انسان ها در كشاكش اين اشتياق، بهروزى و اميد به بهروزى، «برترين رهبرى» را در وجود «برترين رهبران» جستجو مى كنند، و اين اشتياق و اميد به حدّى در وجود آنها شعلهور مى گردد كه به اشتباه، به جاى رهبر واقعى، به بدل از راهنما و يا رهبران انتزاعى روى مى آورند و هنگامى كه به صورت ظاهر، برترين رهبر خود را پيدا كردند، در راه او از هيچ كوششى دريغ نمى نمايند و در مقام ايثار و فداكارى سر از پا نمى شناسند.

به تعبير نويسنده «ديباچه اى بر رهبرى»:

«بدين ترتيب، در حقيقت بشريّت در احلام زرّين و رؤياهاى طلائى خود از حكومت ايده آل، در مدينه فاضله، در مسيح جويى ها، خضر خواهى ها و مهدى پرستى هاى خود، در اشتياق سوزان و عميق و ديرين خويش، براى يك قطب، يك پير، يك مراد، يك امام، و بالاخره منجى بزرگ بشريّت، در واقع خواهان همان «برترين رهبرى» است».

بنابراين، احساس نا امنى و شيوع فتنه و آشوب در جامعه، مى تواند انگيزه تشديد گرايش به «برترين رهاننده» بشود; ولى نمى تواند عامل پيدايش اصل عقيده و ايمان به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و گرايش به «منجى موعود» گردد. زيرا اين عقيده، يك عقيده ثابت دينى است كه با اعماق فطرت بشر سر و كار دارد.

اينك، براى شناخت كامل اين موضوع، به يك جريان مهم تاريخى توجّه فرماييد.

1. محمّد احمد سودانى و ادّعاى مهدويّت

قرن نوزدهم، قرن سيادت استعمار انگلستان بر نيمى از جهان بود. از آن ميان سرزمين سودان، بيش از همه زجر و شكنجه مى ديد; زيرا گرفتار بهره كشى مضاعف شده بود كه مى بايست هم زور و آزار مصريان و هم تحقير و فشار انگلستان را تحمّل نمايد. چه بسيار جوانان بى گناه سودانى را كه به اجبار، به بازارهاى جهانى «برده فروشى» كشانده و به عنوان غلام و كنيز فروخته بودند. ماليّاتهاى سنگين و كمرشكن، ديگر رمقى براى اين توده رنجبر و فقير بجا نگذارده بود.

در چنين روزگارى در كشور همسايه، شيخى از اهالى «سنوس» مراكش، بينوايان را مژده مى داد كه به زودى «مهدى» منجى دادگر خواهد آمد. چيزى نگذشت كه در سال 1297 هجرى قمرى، درويشى جوان به نام «محمّد احمد بن عبداللّه دنقلى» كه گِرد خويش مريدانى ديده بود، خود را «مهدى منتظر» خواند و يكباره دريايى از هيجان در سودان پديد آورد.

مردم ستمديده به او پيوستند. او به وسيله نيروى انتظار، از همان سر و پا برهنگان، سپاهى جنگاور ساخت كه نه فقط نيروهاى مصرى را شكست دادند، بلكه نظاميان مجهّز و كارآزموده انگليسى را نيز تار و مار نمودند. روحيه آنها به حدّى قوى شده بود كه با يك دست، گلوى سربازان تفنگدار را مى گرفتند و با دست ديگر، به يك ضربت شمشير سر از بدنشان جدا مى ساختند.

چند تن از فرماندهان ارشد انگليسى همچون «كلنل هيكس» و «ژنرال استوارت» و «ژنرال گوردن» در نبرد با او نابود شدند. در نبرد با «هيكس» نزديك به دوازده هزار نظامى تفنگ به دوش، با هزاران شتر و اسب و بيست توپ، به جنگ درويشان آمدند، امّا در نهايت امر، تنها سيصد سرباز زخمى و نيمه جان، بجا ماندند.

با مرگ ژنرال گوردن، «خارطوم» به تصرّف محمّد احمد در آمد. «گلادستون» نخست وزير وقت انگلستان در پارلمان انگليس، به خاطر اين شكست افتضاح آميز از يك مشت درويش بى ساز و برگ، استيضاح شد و بناچار در برابر نمايندگان پارلمان، قرآنى به دست گرفت و چنين گفت:

«تا وقتى اين كتاب، بر افكار انسان هاى مشرق زمين حكومت مى كند، نفوذ ما و حكومت ما بر اين كشورها امكان ناپذير، و تحقّق افكار ما غير ممكن خواهد بود».

آرى ! از نقل همين يك نمونه مختصر، اصالت مسأله مهدويت آفتابى مى شود و روشن مى گردد كه عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) يك اعتقاد عميق دينى و مذهبى است. لذا تا هنگامى كه «مهدى موعود» برترين رهايى بخش، ظهور نكرده است، قلب توده هاى محروم از عشق به برترين رهبر، مالامال و هنگام يأس و نوميدى، به خصوص در لحظات فشار و اختناق، دستها به سوى آسمان برافراشته مى شود و ظهور مبعوث آسمانى را التماس مى كنند. اين يك حقيقت است كه دروغ در آن راه ندارد.

2. اعتراف «جيمز دارمستتر» به اصالت مهدويّت

در سال 1885 ميلادى، به هنگام شكست قواى انگليس از محمّد احمد سودانى، دانشگاه «سوربن» فرانسه كنفرانسى از استادان و پژوهشگران ترتيب داد و «دار مستتر» خاورشناس و زباندان فرانسوى را پشت تريبون فرستاد تا اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) را از ريشه بى اعتبار وانمود سازد و مستعمرات مسلمان نشين فرانسه، كمتر در خطر انقلاب ناشى از اين عقيده انگيزنده قرار گيرند.

دار مستتر، خاورشناس فرانسوى پشت تريبون رفت و هنگام بحث در باره ظهور و قيام «محمّد احمد» (متمهدى سودانى) چهار ماه قبل از مرگ مرموز و نابهنگام متمهدى مزبور، ضمن اعتراف به اصالت مهدويّت و عقيده به ظهور «منجى بزرگ» در بحث طولانى خود در پاريس، چنين گفت:

در اين دنيا به ويژه در جهان اسلام، تاريخ با چنان وضع غريبى تكرار مى شود كه اگر سرگذشت متمهدى هاى گذشته را براى شما نقل كنند، مثل اين است كه تاريخ ماضى و حال و آينده مهدى امروزى را بيان كرده باشند. متمهدى امروزى، در نوع خود، نمونه نخستين نيست كه ظهور كرده است و مسلماً آخرين نفر هم نخواهد بود. مدعيان مهدويّت بسيار بوده اند و بعد از او نيز خواهند بود. تاريخچه و نفوذ سحر آساى اين مردمان و نويد دادن وكاميابى آنان و نوميدى كه ناچار در آخر كار رخ مى دهد، مكرر در عالم اسلام صورت گرفته و بعد از اين هم مكرر صورت خواهد گرفت. ظهور مهدى را از نخستين ايّام پيدايش اسلام انتظار داشته اند. و تا زمانى كه يك نفر مسلمان باقى باشد، مهدى ها ظهور خواهند كرد».

آرى! همان گونه كه خوانندگان گرامى ملاحظه نمودند، با اين كه دارمستتر، خاورشناس و زبان دان فرانسوى، مأموريّت پيدا مى كند تا در سخنرانى خود، اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) را از ريشه بى اعتبار وانمود سازد، با اين همه وى در ضمن سخنرانى خود، به اصالت مسأله مهدويّت اعتراف مى كند و مى گويد: «ظهور مهدى را از نخستين ايّام پيدايش اسلام انتظار داشته اند».

از اينجا معلوم مى شود كه دلايل عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) تا چه اندازه قوى و محكم و قانع كننده است كه حتّى يك نفر غير مسلمان نيز، جرأت انكار اصل مسأله مهدويّت را ندارد و آن را از مسايل اعتقادى مسلمانان به شمار مى آورد و يادآور مى شود كه عقيده به ظهور مهدى موعود از نخستين دوران پيدايش اسلام در بين مسلمانان وجود داشته است.

جدّاً جاى بسى تأسّف است كه برخى از مسلمان نماها و به تعبير ديگر، كاسه هاى داغ تر از آش و پژوهشگران فيلسوف مشرب، كه تحت تأثير افكار غربيهاى مغرض قرار گرفته اند، مى كوشند تا با استدلال هاى احمقانه، عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) را يك فكر وارداتى تلقّى كنند.

منبع: کتاب ظهور مهدی (عج) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits