دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
از زندگیم خسته شدم، چیکار کنم؟
100
زمان مطالعه: 4 دقیقه
راه هایی برای رهایی از حس خسته شدن از زندگی

خسته شدن از زندگی

خسته شدن از زندگی

در زیر ۶ نکته عنوان می‌کنیم که کمکتان می‌کند وقتی زیر بار استرس زندگی خسته و کلافه شدید، احساس بهتری پیدا کنید.

۱. اسیر دام «اعتقاد به دنیای عادل» نشوید.

اعتقاد به دنیایی عادل نوعی تعصب شناختی است که توسط روانشناسان اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است. بعنوان مثال، افراد اکثراً این رویکرد را دارند که می‌گویند اگر دیگران فقیر هستند، مستحق آن فقر هستند.

اسیر این دام نشوید که فکر کنید اگر دچار مشکل هستید، مستحق آن مشکلاتید و به این دلیل باید عذاب بکشید که انسان بی‌ارزشی هستید.

روزگار به هیچ وجه عادل نیست. بسیاری افراد باهوش و بااستعداد در شرایط بسیار سخت زندگی می‌کنند. همه ما تصمیمات ضعیف در زندگی زیاد گرفته‌ایم. گاهی‌وقت‌ها این تصمیمات عواقب کمی به دنبال دارند و گاهی مجبور می‌شوید تا آخر عمر با عواقب این تصمیمامتان دست و پنجه نرم کنید.

۲. به خودتان یادآور شوید که بهترین تلاشتان را می‌کنید.

به خودتان یادآور شوید که باتوجه به امکانات و شرایطتان، هر چه از دستتان همین الان برمی‌آید را انجام می‌دهید. تمرین کنید انعطاف‌پذیر باشید تا بتوانید از فرصت‌ها برای تغییر بهره ببرید.

۳. اسیر دام «باید سخت‌تر کار کنم» نشوید.

اگر می‌خواهید به استرس، مشکلات یا خستگی‌هایتان با تلاش برای سخت‌تر کار کردن واکنش بدهید، دست نگه دارید.

همانطور که در بالا ذکر کردیم، احتمالاً الان تا جاییکه از دستتان برمی‌آید تلاش می‌کنید. اینکه به خودتان بگویید پاسخ حل مشکلاتتان سخت‌تر کار کردن است اصلاً فکر درستی نیست.

با گفتن این به خودتان که مشکل تلاش ناکافی است، باعث می‌شوید در امتحان کردن روش‌های جدید را بر روی خود ببندید. مثل آنهایی که برای مقابله با پرخوری خود به خودشان می‌گویند که باید برای متعهد ماندن به رژیم‌غذایی خود باید بیشتر تلاش کنند. وقتی مشکل را به تلاش نکردن ربط می‌دهید، سعی می‌کنید آن را با قدرت اراده خودتان حل کنید تا سایر راهکارها.

خسته شدن از زندگی

۴. بیش از اندازه فکر نکنید.

آدمها معمولاً برای حل مشکلاتشان فکر می‌کنند. بااینکه این راهکار مفیدی است اما خیلی مهم است که بدانید بیش از اندازه فکر کردن با روحیه افسرده، کیفیت راهکارهایی که به دست می‌آورند را پایین می‌آورد.

اگر تا همین الان درمورد مشکلات\موقعیت خود فکر کرده‌اید، بفهمید که پاسخ مشکلاتتان در بیشتر فکر کردن برای پیدا کردن راه‌حل نیست.

ایجاد وقفه در فکر کردن درمورد مشکلاتتان به احتمال بیشتری شما را به سمت چیزهای کوچکی که می‌توانید برای بهتر کردن اوضاع یا روحیه‌تان انجام دهید، سوق می‌دهد.

این وقفه را می‌توانید با فعالیت‌هایی مثل ملاقات دوستان، یا بعضی تمرینات مدیتیشن برای تقویت تمرکز ایجاد کنید.

۵. ریتمتان را تنظیم کنید.

یک بخش مهم و اساسی از درمان اختلال دوقطبی تشویق افراد به ایجاد برنامه‌های منظم برای خواب، معاشرت و کار است. تنظیم این ریتم‌ها به تعدیل روحیه و انرژی کمک می‌کند. این اصل بنیادی برای عموم مردم نیز صدق می‌کند.

۶. از استراتژی‌های فردی آرامش‌بخش استفاده کنید.

اگر از زندگی خسته و کلافه هستید، احتمالاً در مرحله واکنش "جنگ یا گریز" به سر می‌برید.

برای اینکه بتوانید خوب فکر کنید، خیلی مهم است که استراتژی‌های روانشناختی برای آرام کردن سیستم عصبی خود را بلد باشید. مثلاً بالا زدن آستینتان و دست زدن به بازوهایتان (اکسی‌توسین آزاد می‌کند)، لمس کردن لب‌ها با یک یا دو انگشت و یا مالش دست‌ها همه از این دست استراتژی ها هستند.

یک برنامه شخصی تهیه کنید که شامل راهکارهایی باشد که در مواقع اضطراب و استرس یا ناراحتی از آنها استفاده کنید.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.3 از 5 (100 رای)  
توجه: مطالب پزشکی و سلامت مجله دلگرم ، از منابع معتبر داخلی و خارجی تهیه شده اند و صرفا جنبه اطلاع رسانی دارند ، لذا توصیه پزشکی یا درمانی تلقی نمی شوند ، چنانچه مشکل پزشکی دارید حتما برای تشخیص و درمان به پزشک یا متخصص مراجعه کنید.

۳ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

خسته | ۴ ماه پیش
هیچی منو از پا در نمیاره جز بدی ادما
دیگه خسته شدم کم اوردم دیگه نمیتونم خدااااااااااااا دیگه نمیتونم کم اوردم بسمه تمومش کن این زندگی لعنتی رو
2
6
سلام من اززندکی | ۴ سال پیش
سلام من ازروزی که چشم به جهان گشودم عذاب وسختی راتجربه کردم هیچ وقت درهیچ کجای زندکیم احساس ارامش نداشتم الان یه تصمیم خوب یابدکرفتم لازم میبینم که انجامش بدم
3
12
پاسخ ها:
غضنفر | ۳ سال پیش
الان با خوندن همین چار خط فهمیدی که چطوری از درد و زنجی که از بچگی باهاته خلاص شی؟
پس نتیجه میگیریم که درد و رنجت الکی بوده و به پوفی بند بوده. در واقع اصلا هیچی نبوده...
رنج حقیقی، معنای زندگیه دوست عزیزم. هر درد و رنجی رو نمیشه با زاویه منفی بهش نگاه کرد. اگه به خیالت رسیده که زندگی بدون رنج هم ممکنه، خیال باطل کردی. اونی ام که میگه میشه بدون رنج زیست، خیال باطل کرده. اساسا زندگی محل زنج کشیدنه... حالا این وسط کسانی هستن از همین رنج زدن معنا میسازن برای زندگی. یه سری ام هستن که گاوشون میزاد و میگن زندگی چرته چون همش رنجه.
زمانی که به این مرحله رسیدی، (اینکه بدونی جدایی رنج کشیدن از زندگی کردن میسر نیست) تازه داری وارد مسیر آگاهی میشی و با حقیقت جهان روبرو میشی. بعد تازه اونجاست که وجوه دیگه ی مفاهیم رو هم می بینی. مثلا اینکه رنج میتونه شادی باشه!
خنده داره نه؟!
آره... چون باید "لول آپ" شد... هنوز "بیگینری" آخه! تا "وتران" شدن کار داری...
16
15

hits