دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
دردسرهای ناشی از تفاوت سنی زیاد زن و شوهر
7
زمان مطالعه: 23 دقیقه
ازدواج ، اختلاف ، زوجین ، مشکلات ، دردسر ، تفاوت سنی زیا ، تفاوت سنی زن و شوهر ، اختلاف سنی دختر و پسر

ازدواج، تفاوت سنی ، مشکلات، معایب

از نگاه دینی بلوغ برای دختران در سن 9 سالگی و برای پسران 15 سالگی است که فاصله سن بلوغ در دختر و پسر شش سال است که طبق تحقیقات این فاصله باید در اصل ازدواج مورد توجه قرار گیرید، چرا که اگر اختلاف سنی دختر کمتر از چهار تا شش سال از پسر باشد در زندگی کمتر دچار اختلاف خواهند بود. از دیدگاه اسلام زنی خوب است که مطیع امر شوهرش باشد و این مطیع بودن در این فاصله سنی قابل لمس است. اختلاف سنی زیاد موجب بروز مشکلاتی اعم از ایجاد شکاف در نسل‎ها می‌شود، چرا که خداوند برابر بودن تعداد دختران و پسران را فرموده که به ازای هر یک همسری قرار داده است که با بروز این اتفاق و ازدواج‎هایی که با اختلاف سنی صورت می‎گیرد توازن از بین می‌رود.طراوت و شادابی جسم و روح زن مهم است و در طول زمان دچار دگرگونی و تنزل می‌شود که در این خصوص مردان علاقمند به داشتن و حفظ این طراوت در همسرشان هستند که این یک نیاز طبیعی و معقول است، ولی زمانی‌ که در اختلاف سنی این نیاز بروز کند دچار مشکلات فروانی می‌شود و به مرور زمان موجب بروز طلاق پنهان در رابطه روزمره‌شان می‌شود.

بارها با این سؤال مواجه شده ایم که تفاوت سنی زوجین با یکدیگر باید تا چه حد باشد؟ در مواردی فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد بوده و مشکلاتی ایجاد کرده است. البته مواردی از ازدواجهای موفق را هم می توان در این نمونه از زندگانیهای مشترک دید، اما موارد مشکل آفرین در میان آنها فراوانتر است. لذا بهتر است که فاصله سنی زوجین زیاد نباشد.چنین به نظر می رسد که فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4 ـ 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتما نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی می تواند 4 ـ 3 سال باشد. طبیعی است که اگر سایر شرایط مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد.

بارها در کلینیک مشاوره، با خانواده هایی مواجه شده ام که فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15 و 13 سال و سالهای بین این ارقام بالغ می شده و با یکدیگر مشکلات عدیده ای داشته اند، و حتی گاه در مشاوره های قبل از ازدواج با مواردی برخورد کرده ام که مثلاً یک خانم لیسانسیه قصد آن را داشت که با فردی که 15 سال از او بزرگتر بود، ازدواج کند و یا آقایی با مدرک تحصیلی بالا خواهان ازدواج با خانمی بود که سن و سال او 20 سال از وی کمتر بود. این گونه افراد از معایب و محاسن چنین ازدواجهایی پرسش می نمایند، لذا در اینجا به بررسی معایب ازدواجهایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.

1ـ مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر

وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد و گاه نیز ممکن است چنین تجاربی وجود نداشته باشد، ولی فرد بزرگتر لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا داشتن این تجارب و یا احساس داشتن چنین تجاربی، زمینه ای فراهم می کند که یک شخص، ارزش لازم را به مسایل و نظریات فرد کوچکتر ندهد و همین مسأله، زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسایل و مواضع یکدیگر را درک کنند. این امر گاهی ناشی از اختلاف فاحش سن و تجارب، زمانی نشأت گرفته از تفاوت در دید و جهان بینی وبالاخره گاهی نیز مربوط به اختلاف در سلیقه و تجربه خاص زندگی است.

روزی خانمی به یکی از مراکز مشاوره مراجعه و اظهار داشت: «همسرم قصد طلاق مرا دارد، به رغم آنکه من با حسن نیت با او زندگی می کنم.» او اضافه کرد: «باید بدانید که همسر من هیجده سال از من بزرگتر است.» پس از بحث و گفتگو در باره مشکل و انجام راهنمایی، از او خواستم که همسرش نیز به مرکز مراجعه کند. در جلسه بعد وقتی که با شوهر او به تنهایی صحبت کردم، وی گفت: «قبل از اینکه همسرم بیاید، باید نکاتی را متذکر شوم. من از حرکات او گاه خنده ام می گیرد. او رفتارهایی متناسب با سن و سال

جوانی دارد، که دیگر این فعالیتها برای من دل انگیز نیست. در ضمن درک مشترکی هم از همدیگر نداریم. به راستی آدم باید با یک گیاه فرق کند، فقط داشتن حیات مهم نیست، بلکه شعور حاکم بر یک موجود زنده مهمتر است. من به مسایل فکری علاقه مندم، اما او هنوز کودکانه می اندیشد. مثلاً وقتی که تلویزیون، «هاملت»، نمایشنامه معروف شکسپیر را به نمایش می گذارد و من هم با آب و تاب از هاملت تعریف می کنم، او سخن مرا رها کرده، با بی توجهی به سخنانم به آشپزخانه می رود و «اُملت» درست می کند. آقا، هاملت کجا و اُملت کجا! چقدر بی خبری و نادانی را می توانم تحمل کنم؟ از دست او حسابی خسته شده ام. مدت چند ماه است که با او زندگی می کنم، ولی هنوز از او صاحب فرزند نشده ام و به عبارت بهتر با او عروسی نکرده ام تا با داشتن سلامت، بتواند از خانه ام برود و با دیگری زندگی کند. البته وقتی بی فکریهای او را دیدم این تصمیم را گرفتم. و گرنه به قصد زندگی با او ازدواج کرده بودم، اما حالا با این معضل روبه رو شده ام. او اهل مطالعه هم نیست، در حالی که من به مطالعه خیلی علاقه دارم. در مقابل خیلی از سؤالهایم جوابی ندارد که بدهد. یک روز به او گفتم: به چه نوع کتابهایی علاقه مندی؟ گفت: به کتابهای داستانی. از جا برخاستم و بلافاصله از بین کتابهایم چندین کتاب داستان را پیدا کردم و روی هم چیدم. به او گفتم: کتابهای مورد نظر تو را پیدا کردم، روی میز کتابخانه است، می توانی آنها را برداری و بخوانی، ولی با اینکه از آن زمان، روزها می گذرد، تاکنون به هیچ یک از آنها دست نزده است، و ...»

2ـ عدم تناسب در تواناییهای جسمی

وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوتهای عمده دارند. مثلاً زنی که 30 سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 55 سالگی است، به مرز پیری نزدیک شده است. یکی در اوج توانایی و دیگری در زمان افول آن قرار دارد. یکی در کارها غالبا فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، و گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، و یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیّت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان مسأله را طرح می نمایند، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر، عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل گردد. در حالی که مرد مسنّ قصد شانه خالی کردن از مسؤولیّت را ندارد، ولی به دلیل ناتوانی از عهده انجام همه مسؤولیتها برنمی آید و آن وقت، متّهم به تنبلی و بی مسؤولیتی می شود. از آنجا که در چنین مواردی مرد مسن، تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.

همسران چنین مردانی باید بدانند که هر چه مرد رو به کهولت می رود، توان او در انجام کارها کمتر می شود و این خود یکی از فلسفه های بازنشستگی است. مدیران شایسته وقتی که قرار است کاری را بر عهده فردی بنهند، باید در نظر داشته باشند، که هر چه سن فرد بالاتر می رود، کار سبکتری به او محول نمایند و زنان آگاه نیز در زندگی با چنین همسرانی از این گونه مدیران الهام می گیرند، چه، آنان نیز مدیران خانه اند. سعدی می گوید:

طرب نوجوان ز پیر مجویکه دگر ناید آب رفته به جوی

3ـ انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر

وقتی که دو نفر جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند. هر چند که نمی توان تشبیه کاملی بین انسان و درخت نمود، ولی شاید بتوان گفت که به لحاظ انعطاف پذیری، شباهتهایی در خور توجه، وجود دارد. چنانکه بارها ملاحظه نمودایم، نهالهای جوان امکان تغییر فراوانی دارند، اما درختان قدیمی و مسن، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند. همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام(ص) می اندازد که فرمود: بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.

وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر دیگری توجه نمایند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک، معضل آفرین است.

4ـ نگرانی و استرس، برای فرد بزرگتر

بارها در کلینیک، شاهد آن بوده ام که مردانی که همسران کم سن و سالتر دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی نماید. همین امر، باعث می شود که چنین افرادی دچار فشار و استرس بیش از حدی بشوند.

در همین زمینه به خاطره ای اشاره می کنم. روزی آقایی مراجعه نمود و گفت که مشکلی دارد. پرسیدم: مشکل شما چیست؟ گفت: با این تفاوتی که بین من و همسرم وجود دارد، می ترسم که روزی از من جدا بشود و این امر، مرا سخت تحت فشار قرار می دهد و مدام فکرم را مشغول می کند. به موهای سفیدم نگاه کنید، این سفیدی زیاد حاصل غصه های من است. این موضوع (امکان جدایی احتمالی همسرم) همه آرامش مرا گرفته است، تا جایی که خانواده همسرم به او می گویند، تو با این مرد چه می کنی که این قدر سریع شکسته شده است؟ در حالی که آنها از واقعیّت قضیه بی خبرند.

از او پرسیدم که آیا از همسرت فرزند داری؟ گفت: بله، دو تا بچه از او دارم. سؤال کردم: آیا او با تو مهربان است و با تو ارتباط عاطفی دارد؟ گفت: بله. پرسیدم: آیا به کارهای منزل می رسد و به بچه ها هم اظهار علاقه می کند؟ گفت: بله. سؤال بعدی این بود که آیا با فامیل تو رفت و آمد دارد؟ پاسخ داد: بله. سؤال شد که آیا در باره آینده و تدابیر فردا با تو سخن می گوید؟ جواب داد: بله. پرسش دیگر این بود که آیا به فامیل تو دلبستگی دارد و از آنها به نیکی یاد می کند؟ گفت: بله. پرسیدم: تا به حال از تو تقاضای طلاق کرده است و یا در خانواده او خواهرانش طلاق گرفته اند، یا برادران او همسر خود را طلاق داده اند؟ گفت: خیر. پرسیدم: او سرکار می رود؟ گفت: بله. گفتم: آیا درآمدش را در خانه خرج می کند و یا خودش پس انداز می کند؟ پاسخ داد: بله سرکار می رود و با درآمد هر دو زندگی می کنیم. سؤال شد: آیا از او چیزی دیده و یا شنیده ای که چنین ظنّی را در تو به وجود آورده باشد؟ گفت: خیر. و سؤالات متعدد دیگر. هر چه از او سؤال می کردم، با پاسخهایی که می داد، اطمینانم راسخ تر می شد که همسر وی هرگز در فکر جدایی از او نیست و این نگرانی تنها از ناحیه مرد می باشد. در خاتمه جلسه مشاوره به او گفتم: پاسخهای شما همه حاکی از آن است که همسرتان با شما زندگی خواهد کرد و شما حتی یک دلیل هم بر خلاف آن نتوانستید اقامه کنید. اینها خیالات و اوهامی است که خود را بدان مبتلا کرده اید. او در پاسخ، تنها دلیل خود را تفاوت سنی زیاد ذکر کرد.

به او گفتم: در زندگی شما این فاصله سنی نمی تواند مخاطره آمیز باشد، زیرا او به فرزندان شما علاقه دارد و با شما مهربان است. به امور منزل می رسد و در باره آینده با شما سخن می گوید که اینها نشان از دلگرمی و علاقه مندی به تداوم زندگی دارد و ...

او با شنیدن این دلایل و نکات دیگر گفت: خیالم راحت شد. پس به نظر شما او زن زندگی من است؟ پاسخ دادم: بلی. و او با داشتن احساس رضایت رفت.

پس اگر فاصله سنی بین زوجین کمتر باشد، این گونه دغدغه های خاطر به ندرت پیدا می شود.

5ـ پیدا شدن سوءظن

گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که برخی از مردان، سوءظن هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار،

اقامه نمایند. البته گاه مشکلاتی هم ممکن است پدید آمده باشد، مثلاً خانمی با داشتن سی سال سن و همسر 55 ساله، به مرکز مشاوره مراجعه نمود و گفت: «از دست همسرم خسته شده ام، او مدام مرا متهم می کند و به من گفته است که داماد ما نباید به خانه ما بیاید، من این را چیز خوبی نمی دانم و فکر می کنم که نسبت به تو نظر سوئی دارد. اگر شوهرم بفهمد که در غیاب او دخترم به همراه شوهرش به خانه ما آمده است، قیامت بر پا می کند. حتی یک بار به طور مستقیم به دامادمان گفت که دیگر به خانه ما نیاید و این حرفها در زندگانی دخترم هم مشکل درست کرده است.»

مورد دیگر، پیرمردی بود که مستخدم یکی از دانشگاهها بود. او با همسرش مشکل داشت. اولین بار همسر او مراجعه کرده بود که با شوهرش بیست و اندی سال، تفاوت سنی داشت. او می گفت: همسرم به من سوءظن دارد، در حالی که من مشکلی هم ندارم. از او خواستم که به همسرش بگوید به من مراجعه نماید. وقتی شوهرش آمد پرسیدم: موضوع

چیست؟ گفت: «من او را یک بار در حال مکالمه با فرد جوانی دیده ام و لذا به او مشکوک شده ام.»

وجود افکار پارانوئیدی [جنون ناشی از سوءظن شدید] در آنجا که فاصله سنی زن و شوهر زیاد است، بیشتر ملاحظه می شود، و نوعی از سوءظن هایی که در اختلال شخصیت پارانوئید دیده می شود، تردید داشتن نسبت به وفاداری دیگران ـ مثلاً همسر ـ است. در نتیجه به او اعتماد ندارد و لذا حساس و بدگمان به نظر می رسد.(2)

6ـ عدم ارضای غرایز

یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما نوعا مردان در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نمایند، به نحوی که دیگر نمی توانند موجبات رضایت همسر را در روابط زناشویی تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مسأله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتن دار و با تقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.

در اینجا به حکایتی از گلستان سعدی اشاره می نماییم که به ازدواج ناموفق مردی مسن با زنی جوان پرداخته، می نویسد:

پیری حکایت کند که دختری خواسته بودم و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته. شبهای دراز، نخفتمی و بذله ها و لطیفه ها گفتمی، باشد که مؤانست پذیرد و وحشت نگیرد. از جمله شبی می گفتم بخت بلندت یار بود و چشم دولتت بیدار که به صحبت پیری افتادی، پخته، پرورده، جهان دیده، آرمیده، گرم و سرد چشیده، نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند و شرط مودّت به جای آرد، مشفق و مهربان، خوش طبع و شیرین زبان.

تا توانم دلت بدست آرمور بیازاریم نیازارم
ور چو طوطی شکر بود خورشتجان شیرین فدای پرورشت

نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیره رأی، سرتیز سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رأیی زند ... خلاف پیران که به عقل و ادب زندگانی کنند، نه به مقتضای جهل جوانی.

ز خود بهتری جوی و فرصت شمارکه با چون خودی گم کنی روزگار

گفت چندین به این نمط بگفتم که گمان بردم که دلش بر قید من آمد و صید من شد. ناگه نفسی سرد از سر درد برآورد و گفت: چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد که وقتی شنیدم از قابله خویش که گفت: زن جوانی را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری.

7ـ امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر

در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم به آن می داند که مدام به همسر خود امر و نهی کند و امر و نهی بیش از حد ـ که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند ـ موجبات ناراحتی همسر فرد را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید همسر کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر یا مادر او را بر عهده گرفته، به امر تربیت وی مبادرت نماید. این سخن نافی آن نیست که زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش نمایند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند.

8ـ رودربایستی با همسر

یکی از مسایلی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرفهای ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر، مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود. و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند. در حالی که درددل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از اینکه همسری دارد که به درددلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درددلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به «پالایش روانی»(3) دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده، ضامن سلامت و «بهداشت روانی»(4) زوجین است. وجود رودربایستی زیاد و رنج آور، مانع بیان دردها شده، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. در یکی از فیلمهایی که از یک زندان تهیه شده و با زن جوانی مصاحبه ای به عمل آمده بود، فرد مورد مصاحبه می گفت: در اثر جرّ و بحث با همسرم و زد و خورد با او، سکته ای به حیات وی پایان داد. او می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. مصاحبه گر از وی پرسید: تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: «تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.»

9ـ دادن امتیازات بیش از حد

در این نوع خانواده ها، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای اینکه فرد کوچکتر را جذب کند و زندگانی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگانی دلگرم کند، اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها، برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی، طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع حاصل می کند نیز در صدد اخذ امتیازهای بیشتری برمی آید و تقاضاهای فراوان از طرف جوانی پرانرژی و توانا از یک سو و ناتوانی در تأمین چنین خواستهایی از طرف فرد مسن و تکیده از سوی دیگر، اختلافات خانواده را تشدید و جوّ ناامنی را بر خانه حکم فرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.

10ـ ترس و ناامنی

در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر، از همسر خود که بزرگتر است دچار ترس و وحشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.

خانمی در مراجعه به مرکز مشاوره، با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، اما چندان متأثر هم به نظر نمی رسید. او وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت: «روزی که ازدواج کردم 13 سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها 33 ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمام وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه آرامش مرا سلب کرده بود.»

پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.

ازدواج، تفاوت سنی ، مشکلات، معایب،

11ـ نتایج نامطلوب دیگر

تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1ـ احساس پشیمانی

در غالب موارد، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد، موجبات پشیمانی را فراهم می کند.

2ـ بروز مشکلات غیر منتظره

پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پی آمد نامطلوب دیگر چنین ازدواجهایی بوده است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می کرد که به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر از مشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: «حالا که او مرده، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی. و من هر چه می گویم دعواهای ما چه ربطی به مرگ او دارد، او از من نمی پذیرد(5) و حالا هم او با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است و ...»

3ـ جرم زایی فرزندان

مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود، این است که امکان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند. روزی که به همراه مراقبین تربیتی به زندان قصر رفته بودم، با تنی چند از زندانیان مصاحبه ای داشتم که از آن میان یکی از معتادین توجهم را به سوی خود جلب کرد. وقتی که علت حضور وی را در زندان پرسیدم، او گفت: «فاصله سنی پدر و مادرم خیلی زیاد بود و پدرم بیش از بیست سال از مادرم بزرگتر بود. او تا در قید حیات بود مرا از نشست و برخاست با دوستان بد نهی می کرد، اما پس از مدتی مرگ او فرا رسید و اینجا بود که به یکباره کاملاً احساس آزادی کردم و با همه کسانی که او در مورد مصاحبت با آنها به من هشدار داده بود، ارتباط برقرار کردم و به دلیل انحرافات و اعتیاد آنها، در منجلاب تباهی سقوط کردم، در حالی که اگر او سالیان بیشتری در قید حیات بود، مرا هم بیشتر کنترل می کرد تا به سن تشخیص می رسیدم و با برخورداری از فهم و درک بیشتر، کمتر دچار انحراف می گردیدم.»

تحقیقات انجام شده و دیدگاههای صاحب نظرانی که در کتابهای «جرم شناسی»(6) منعکس شده، حاکی از آن است که یکی از علتهای جرم زایی فرزندان، فوت یکی از دو والد و یا هر دوی آنان است و در خانواده ای که تفاوت سنی بین زوجین زیاد است، مرگ فرد بزرگتر زودتر فرا می رسد و «خانواده تک والدی»(7) خود می تواند به عنوان علتی زمینه ساز برای بروز بزهکاری قلمداد شود. البته علامه طباطبایی(ره) نیز در باره ازدواج با مرد پیر می نویسد: یکی از عیبهای ازدواج با مرد پیر این است که به واسطه عدم تعادل و تقارب سن، عادتا شوهر پیش از سن پیری زن می میرد و زن در سن جوانی بیوه می ماند.(8)

نتیجه آنکه پدران مسن تا در قید حیات هستند، چندان نمی توانند فرزندان خویش را راهنمایی و تربیت کنند و ارسطو در این باره می نویسد: «نکته دیگر در وضع قوانین زناشویی، اختلاف سنی میان فرزندان و پدر و مادر است. از یک سو باید کاری کرد که این اختلاف بسیار نباشد، زیرا پدران پیر نمی توانند فرزندان خویش را درست راهنمایی کنند.(9) علاوه بر آن نیز با مرگ خویش زمینه بزهکاری در فرزندان، بیشتر فراهم می شود. پس باید زمانی به تولید نسل پرداخت که فرد، فرصت تربیت فرزند را در خود مثبت ارزیابی کند. نه آنکه وظیفه تربیت فرزندان بر دوش دیگران سنگینی کند.» یکی از مؤلفان می نویسد: «رفته رفته باید اختلاف سن و سال بین زن و شوهر را در ایران به حالتی مناسب برسانیم و گرنه اگر پیران با دختران نورس ازدواج کنند، نه تنها تربیت نسلها دچار مشکل می شود ـ زیرا پدر پیر حوصله تربیت فرزند را ندارد ـ بلکه اساسا بر شمار یتیمها افزوده می شود و همین یک مشکل اجتماعی به بار می آورد.»(10)

4ـ طلاق

معضل دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود، مسأله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر، نداشتن تفاهم، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای غرایز، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم ازدواج تلقی می شوند و طلاق را مرگ اجتماع کوچک دانسته اند.

سعدی نیز در بیان حکایت ازدواج آن مرد مسن و زن جوان، مسأله جدایی آن دو را مطرح می کند و در ادامه می نویسد:

«فی الجمله، امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید. چون مدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند، ترشروی، تهیدست و بدخوی. جور و جفا می دید و رنج می کشید و شکر نعمت حق همچنان می گفت

که الحمدللّه که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم».

با این همه جور و تندخوییبارت بکشم که خوب رویی
با تو مرا سوختن اندر عذاببه که شدن با دگری در بهشت(11)

ازدواج ، اختلاف ، زوجین ، مشکلات ، دردسر ، تفاوت سنی زیا ، تفاوت سنی زن و شوهر ، اختلاف سنی دختر و پسر

گرد آوری : دلگرم



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (7 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits