دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
گاهی می‌شود به فیلمی که چهارستاره نیست، چهار ستاره داد
3
زمان مطالعه: 7 دقیقه
هیس دخترها فریاد نمی زنند-هیس-دخترها فریاد نمی زنند

هیس دخترها فریاد نمی زنند

چند نکته درباره «هیس!...»
یک/قرار نیست هیچ فیلمی را به سبب به تصویر کشیدن خط قرمزها ستود اما در حالی که سینمای اجتماعی با موانع و مشکلات بسیاری روبروست و همین باعث شده تا عده‌ای کمتری بی‌پرده مسائل اجتماعی را به تصویر بکشند وقتی فیلمسازی تصمیم می‌گیرد بحث‌ مهم تعدی به کودکان را در فیلمش مطرح کند و به بهانه‌ی آن معضل مهم‌تری را به چالش بکشد نمی‌توان دهان به تحسین نگشود.

هیس دخترها فریاد نمی زنند

"هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند" مشابه تمامی آثار سینمایی ضعف‌هایی دارد که در بعضی موارد عیان و بارز هم هست اما آنچه عده‌ای به عنوان نقص هیس... بیان می‌کنند در شرایط سینمای ایران می‌تواند حُسن باشد. غلبه‌ی محتوا بر فرم در شرایطی که گفتن حرف‌هایی دشوار است و باورندنش به مردم دشوارتر بدیهی فیلمساز تمرکزش ناخواسته بر محتوا بیشتر باشد و از همین رو به نظرم می‌توان بر برخی ایرادات چشم پوشید.

دو/هیس... از موضوع تجاوز به کودکان استفاده کرده تا سکوت در مقابل ظلم به مثابه آبروداری را به چالش بکشد.

هرچند درخشنده به عنوان گره‌ی اصلی داستان دو تجاوز را تعریف می‌کند اما محکوم به سکوت بودن دختران ما قابل تعمیم حتی به مسائل جزئی‌تر است. باید پذیرفت که ایران به رغم این‌که با آن گذشته‌ی مردسالارانه‌اش فاصله گرفته اما هنوز از آن جدا نشده است. نگاه زنانه‌ی هیس... حتی اگر ماحصل ممیزی باشد این حسن را دارد که ناخواسته نگاه مردسالارانه‌ی جامعه‌ی ما را به نقد می‌کشد.

این‌که چرا باید کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته ترس از بازگو کردن مسئله داشته باشد؟ چرا تقریبا باید مطمئن باشد به محض طرح مسئله آبروی خودش و خانواده‌اش می‌رود و از سوی جامعه طرد می‌شود؟ او به عنوان یک قربانی چرا باید پیش از طرح ماجرا خود را محکوم بداند؟

تمامی کسانی که با هیس... همذات‌پنداری می‌کنند لزوما با مواردی مانند شیرین برخورد نداشتند اما حتما عبارت بی‌ادبانه‌ی "کرم از خود درخته" را بارها وقتی دختری به پسری که در خیابان مزاحمش شده پرخاش می‌کند خطاب به آن دختر شنیده‌اند و شاید خودشان بارها تجربه‌اش کرده باشند و برای فرار از شنیدن چنین حرف‌هایی ترجیح دادند مسیرشان را تغییر دهند اما اعتراضی نکنند چرا که همیشه صدایی بوده که بگوید: هیس! دخترها اعتراض نمی‌کنند! هیس! اگر حرف بزنی همه در قضاوت‌شان تو را مقصر می‌دانند و ...

هیس... گرچه به موضوعی می‌پردازد که بسیاری گمان می‌برند همه‌گیر و شایع نیست اما آینه‌ی تمام‌نمای جامعه‌ی ماست بگذریم از این‌که موضوع تجاوز به کودکان آمار اسف‌باری دارد باتوجه به این‌که خانواده‌های بسیاری به خاطر سکوت مادم‌العمرشان هرگز در این آمارها نمی‌آیند!

درخشنده تمامی تلاشش را به کار برده تا برای شکستن این سکوت و این تابوی همیشه مقصر بودن دختران قدمی بردارد و برای تأثیرگذاری بیشتر قصاص را چاشنی قصه‌اش کرده تا هم بار دراماتیک قصه‌اش را بالا ببرد و هم بگوید پیامد سکوت‌های نا به جا به بهانه‌ی آبرو می‌تواند چه قربانی‌هایی بگیرد و به بهانه‌ی همین چاشنی قوانین ناصحیح وضع شده‌ را نیز به چالش کشیده است.

درخشنده هرگز در فیلمش قصاص را زیر سوال نمی‌برد اما پرسش مطرح می‌کند که چرا آنانی که روح‌شان بارها و بارها کشته می‌شود کسی حاضر نیست قصه‌شان را بشنود و دنبال قاتل بگردد؟ چرا به جای تشکیل محکمه همیشه قربانیان تشویق به سکوت می‌شوند؟ و فیلمی که پرسش مطرح کند اگر فیلم خوبی هم نباشد نمی‌تواند فیلم بدی باشد.

هیس دخترها فریاد نمی زنند

سه/سینما یک رسانه است. رسانه باید بتواند از طریق یک کانال ارتباطی به مخاطب پیام منتقل کند و از او بازخورد بگیرد.هیس... در مقام رسانه رسالتش را کامل انجام می‌دهد، او پرسش مطرح می‌کند و با تعریف قصه مخاطبش را به همذات‌پنداری وا می‌دارد و سپس از او بازدخورد دریافت می‌کند.

بسیاری فیلم‌هایی که فقط به مقوله هنر در سینما توجه دارند و رسانه بودن این وسیله‌ی مهم ارتباطی را نادیده می‌گیرند تنها قصه‌ای تعریف می‌کنند که هرچند زیبا مخاطب را در کانال ارتباطی قرار نمی‌دهد و اگر هم بدهد موفق به گرفتن بازخورد از او نمی‌شود.

چهار/هیس... شروع غافلگیرکننده‌ای دارد، همچنین استفاده از فلاش‌بک هم در اینجا مخاطب را پس نمی‌زند و اتفاقا به او کمک می‌کند تا موقعیت برایش قابل درک و باورپذیر باشد. علاوه بر این‌که هیس... از بازی‌های روانی بهره می‌گیرد.

استفاده از بازیگران کاربلد حتی در نقش‌های کوچک سبب شده تا حتی کوچک‌ترین نقش‌ها دیده شوند و مؤثر باشند (یه جز نقش مهدی ماهانی – برادر مقتول). صدای صحنه از جمله خندیدن دختر بچه، صدای گفتن "هیس"، صدای فلاش دوربین نیز تأثیرگذاری را دوچندان می‌کند، علاوه بر این‌ها به تصویر کشیدن صحنه‌هایی که عمق فاجعه را نشان بدهد یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت فیلم است.

چرا که با توجه به محدودیت‌ها و فشار ممیزی اکثر فیلمسازانی که سراغ سوژه‌های ملتهب می‌روند تلاش می‌کنند با تکیه بر دیالوگ آن را تصویر کنند اما در هیس... نشان دادن آن صحنه‌ای که دختر مشغول تعویض لباس است با بازی فوق‌العاده‌ی بابک حمیدیان و همچنین لحظه‌ای که دخترک روی تاب نشسته و مراد او رو هل می‌دهد و واکنشش به بوی تن او و آن لحظه‌ی طلایی قلقلک دادن و تبدیل قهقهه‌های دختر به بهت... همگی باعث شده تا هیس موفق شود بالاترین همذات‌پنداری را با مخاطبش داشته باشد و او را با خود همراه کند و از حالت نمایش خارج شود.

پنج/هیس برای اضافه کردن بار دراماتیکش در بخش‌هایی از فیلم سعی کرده اغراق‌آمیز عمل کند که از همین سو نیز آسیب می‌بیند. بیانیه‌ی مریلا زارعی در دادگاه با به کار بردن کلماتی مثل "دیوسیرت" ناخواسته جنبه شعاری و نمایشی گرفته که می‌توانست تا این حد اگزجره نباشد.

درخشنده همچنین برای بالا بردن هیجان و تعلیق در قصه‌اش در قسمت پایانی تمرکز بی موردی روی پیدا کردن ولی‌دم می‌کند که اساسا هیچ ارتباطی با کلیت فیلم ندارد و به همین دلیل است که صحنه‌های شمال رفتن و آن اتفاقاتی که آنجا می‌افتد، تزریق مواد، به بیمارستان برادر مقتول، ایست قلبی او، تماس‌های مکرر با محل اجرای حکم در تهران و ...

همگی وصله‌ی ناجور فیلم‌اند که به کلیت فیلم آسیب زده و اگر آن صحنه‌ی نمادینی که شیرین مقابل چوبه‌ی دار تصمیم می‌گیرد سکوتش را بشکند و تا جایی که توان دارد فریاد می‌کشد نبود می‌شد به راحتی از خیر بیست دقیقه‌ی پایانی فیلم گذشت!

شش/این یادداشت طبعا و قطعا نه یک نقد است نه یک "ری ویو"، بلکه در واپسین روزهای اکران موفق "هیس دخترها فریاد نمی‌زنند" دلایلی است بسیار ساده و به زبان همه‌فهم برای آنانی که می‌پندارند کسانی که بر هیس... مهر تأیید می‌زنند متوجه ایرادات فیلم نیستند، در حالی‌که یک فیلم می‌تواند ایراداتی داشته باشد اما وقتی طرح مسئله کند، به عنوان یک رسانه موفق عمل کند، از نظر جامعه‌شناسی هنر و فرهنگ قابل بررسی باشد، موضوعی کمتر گفته شده را با جزئیات و جسارت به تصویر بکشد، جریان‌ساز باشد و تلاش کند از نظر سینمایی نیز قابل قبول باشد می‌تواند چهار ستاره بگیرد

حتی اگر به سبب همان ایرادات عیان که همه می‌بینیمش فیلم چهارستاره‌ای نباشد، همان‌طور که سال‌ها پیش "آب و آتش" فریدون جیرانی فیلم چهارستاره‌ای نبود اما با دیده‌ی خطاپوش و با توجه به تک تک المان‌هایی که نام بردم می‌شد بی‌توجه به ایراداتش به آن چهار ستاره داد.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (3 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits